فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

بسم رب الحسین (ع)
ما تدری نفس ماذاتکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت
محمد پور خوش سعادت هستم .
در اینجا مقالات و دغدغه هایم را منتشر می کنم


۱۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

تجزیه ایران, از ترور فرماندهان  و دانشمندان تا فروپاشی اجتماعی 

محمد پور خوش سعادت

طی سه روز اخیر، شاهد حملات هدفمند اسرائیل به چهره‌های نظامی و مراکز مهم کشور بوده‌ایم. اما آیا این حملات صرفاً یک رویارویی نظامی کلاسیک است؟ معتقدم که این اقدامات بخشی از یک جنگ ترکیبی گسترده‌تر است که هدف نهایی آن نه تغییر موازنه نظامی و یا توانایی هسته ای  بلکه تجزیه ایران از طریق فروپاشی اجتماعی است

همه سر به سر تن به کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم

اسرائیل به‌خوبی می‌داند که شکست ایران در یک جنگ تمام‌عیار ناممکن است؛ بنابراین،  همزمان با جنگ از راهبرد فروپاشی از درون استفاده می‌کند. ترور فرماندهان و دانشمندان هسته ای  چند هدف مهم دارد ,  القای ناامنی و بی‌ثباتی در حاکمیت  , - تضعیف اعتماد عمومی به ساختارهای امنیتی  ,  ایجاد دوگانگی روانی میان مردم و حاکمیت (چرا پاسخ نمی‌دهند, چرا پاسخ دیر دادند , چرا پاسخ متناسب نیست ) 

دلیران ایران یکی مرد و زن

ندادند دل، در سخن، بدگمان

نوع این حملات نشان می‌دهد که اسرائیل به دنبال پیروزی نظامی یا بدست اوردن اهداف هسته ای نیست، بلکه می‌خواهد جامعه ایران را از درون دچار تردید و انفعال کند

تذکر مهم : هدف اسراییل حتی براندازی جمهوری اسلامی نیست , بلکه کشور بزرگ ایران است که باید تجزیه شود

چنین گفت رستم به اسفندیار

که بگذار رنج و بدی را کنار

همه سربه‌سر تن به کین دهیم

به نام ایران زمین دهیم

امروزه، جنگ‌ها دیگر فقط با موشک و تانک پیش نمی‌روند. جنگ روانی، جنگ روایت‌ها و جنگ اطلاعاتی ابزارهای جدید دشمن برای نفوذ به عمق جامعه هستند. اسرائیل با استفاده از این ابزارها، در حال اجرای یک استراتژی تجزیه‌طلبانه است , تشدید شکاف‌های اجتماعی (قومیتی، مذهبی، اقتصادی)  تخریب سرمایه اجتماعی با گسترش بی‌اعتمادی    جعل روایت‌های امنیتی برای القای ناتوانی حکومت 

 نتیجه: اگر جامعه به‌جای مقاومت، دچار یأس و انفعال شود، فروپاشی آغاز خواهد شد

((هر آن کس که در بند خویش است و بس

نیارد به دل مهر ایران و کس))

تاریخ نشان داده است که امپراتوری‌ها و دولت‌های مقتدر، بیش از آنکه در میدان جنگ سقوط کنند، از درون متلاشی شده‌اند. نمونه‌های تاریخی مانند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یا بحران‌های خاورمیانه پس از بهار عربی، گواه این مدعا هستند

اسرائیل نیز امروز از همین الگو استفاده می‌کند

  ترور شخصیت‌های کلیدی برای تضعیف روحیه ملی 

  تحریک ناآرامی‌های داخلی از طریق جنگ رسانه‌ای 

اگر این روند ادامه یابد، ایران نه با حمله نظامی، بلکه با بحران انسجام ملی مواجه خواهد شد

به دشمن فروختن ایران زمین

نباشد جز از خواری و ننگ و کین

در کنار نظامیان که بر محور جنگ با اسراییل در حال تلاش هستند معتقدم که پدافند اجتماعی، مهم‌تر از پدافند هوایی  میتواند در این شرایط به سپاه و ارتش ایران کمک کند

برای خنثی‌کردن این توطئه، باید استراتژی دفاعی را از حالت سنتی خارج کرد

 تقویت اعتماد عمومی با شفاف‌سازی و پاسخگویی و عدم دروغ گویی  

  مهار جنگ روانی دشمن از طریق روایت‌سازی هوشمند ,   ایجاد وحدت ملی و کاهش اختلافات ( هرجا دیدید رسانه ای یا جریانی بر اختلافات داخلی در این زمان پافشاری میکند بدانید او مزدور دشمن است )

کسی کو ز گیتی برد بخت و نام

نخواهد که باشد به دشمن غلام

اسرائیل می‌داند که ایران را نمی‌تواند در میدان جنگ شکست دهد، بنابراین به دنبال متلاشی‌کردن آن از طریق بحران‌های داخلی است.

مزن بر دل خویش تیر خدنگ

که دشمن نیارد به ما جز درنگ

 اگر جامعه ایران هوشیار نباشد و در دام جنگ روانی دشمن بیفتد، خطر فروپاشی و تجزیه جدی خواهد بود  دفاع از ایران، امروز یعنی دفاع از انسجام ملی و هوشیاری اجتماعی

چو ایران نباشد تن من مباد

بر این بوم و بر زنده یک تن مباد

 

 

۰ نظر ۲۶ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۴۱
محمد پور خوش سعادت

گیلان در بودجه ۱۴۰۴ مظلوم ماند

محمد پور خوش سعادت

با نزدیک شدن به زمان تدوین لایحه بودجه ۱۴۰۵، اکنون زمان آن فرا رسیده که نمایندگان استان گیلان در مجلس شورای اسلامی و مدیران سازمان برنامه‌وبودجه استان، با نگاهی دوباره و دقیق به وضعیت تخصیص‌های بودجه‌ای سال ۱۴۰۴، برنامه‌ای منسجم و مطالبه‌گر برای سال آینده تدوین کنند. واقعیت تلخ این است: گیلان در بودجه ۱۴۰۴ بار دیگر از مسیر توسعه بازماند و بد جور سرش کلاه رفت

گیلان همچون بچه سرراهی !!

تحلیل جداول بودجه ۱۴۰۴ نشان می‌دهد که:

• ضریب بازگشت بودجه‌ای گیلان تنها ۵۵٪ بوده؛ به این معنا که گیلان نیمی از آنچه به خزانه و اقتصاد ملی می‌دهد، بازنمی‌گیرد. در حالی که استان‌هایی مانند خوزستان و فارس، ضریب بازگشت بالای ۱۵۰٪ داشته‌اند.

• سرانه عمرانی گیلان بسیار پایین‌تر از متوسط کشوری بوده است؛ در مقایسه با استان‌هایی مانند کهگیلویه و بویراحمد بوشهر و ایلام سهم گیلان ناچیز و نگران‌کننده است.

• پروژه‌های توسعه‌ای استان، عمدتاً در حد مطالعات باقی مانده‌اند. از کریدور استراتژیک شمال–جنوب تا احیای تالاب انزلی و توسعه زیرساخت‌های بندری و گردشگری، هیچ‌کدام در فهرست پروژه‌های اولویت‌دار ملی جایگاه مطلوبی نیافتند.

• تخصیص برای پروژه‌های نیمه‌تمام گیلان بسیار ناچیز بوده که با توجه به حجم عقب‌ماندگی‌های عمرانی،نشانه بی‌توجهی سازمان برنامه و کم لطفی نمایندگان مجلس است.

چرا گیلان جا مانده است؟

1. فقدان لابی قوی از سوی نمایندگان مجلس و مدیران ارشد استان:

در حالی‌که استان‌هایی مانند اصفهان، خراسان‌رضوی، و خوزستان با اتحاد کامل استاندار و نمایندگان و برخی اعضای کابینه ، پروژه‌های خاص ملی را جذب کردند، گیلان درگیر چندصدایی، انفعال، و ضعف در پیگیری بودجه‌ای بود.

2. عدم تطابق بودجه تخصیصی با اسناد بالادستی:

طبق سند آمایش سرزمین، گیلان باید محور کشاورزی دانش‌بنیان، گردشگری پایدار و ترانزیت بین‌المللی باشد. اما در عمل، هیچ‌کدام از این مأموریت‌ها در تخصیص بودجه ملی و استانی بازتاب پیدا نکرده است.

3. بی‌توجهی به اصل تمرکززدایی مالی:

در قانون برنامه هفتم توسعه، بر افزایش اختیارات استانی و تقویت بودجه‌های قابل تصمیم‌گیری در استان تأکید شده است، اما در عمل، بسیاری از تصمیمات همچنان متمرکز در تهران باقی ماندند و سازمان برنامه استان گیلان نتوانست نقش مؤثری در چانه‌زنی و دفاع از پروژه‌های بومی ایفا کند.

خواسته‌های مشخص برای بودجه ۱۴۰۵

برای جلوگیری از تکرار این وضعیت ناعادلانه در بودجه ۱۴۰۵، چند اقدام کلیدی باید فوراً در دستور کار قرار گیرد:

1. تشکیل ستاد بودجه استانی با حضور نمایندگان، استاندار و نخبگان اقتصادی و علمی استان برای اولویت‌بندی پروژه‌ها و تدوین بسته‌ای دقیق برای ارائه به دولت و مجلس.

2. افزایش ضریب بازگشت بودجه‌ای گیلان به میانگین کشوری (حداقل ۱۰۰٪) از طریق پیگیری پروژه‌های درآمدزای استانی، جذب بودجه‌های تبصره‌ای و افزایش نقش استان در مالیات‌های محلی قابل بازگشت.

3. تمرکز بر جذب منابع از تبصره‌های خاص بودجه‌ای، به‌ویژه تبصره‌های ۶، ۱۴ و ۱۸ که منابع قابل توجهی برای اشتغال، تولید و بازگشت مالیات دارند.

4. اتحاد کامل بین نمایندگان مجلس و استاندار گیلان برای پیگیری مشترک بودجه‌ای، نه رقابت‌های سیاسی و نمایشی.

فرصت نباید از دست برود

گیلان استانی است با ظرفیت‌های بزرگ اما فرصت‌های روبه‌کاهش:

تخریب محیط‌زیست، کوچ نخبگان، فرسودگی زیرساخت‌ها، و بیکاری مزمن، همه نشانه‌هایی هستند که فریاد می‌زنند:

اگر همین حالا سهم عادلانه گیلان از بودجه ملی مطالبه نشود، سال‌های آینده دیر خواهد بود

 

۰ نظر ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۳۱
محمد پور خوش سعادت

روان‌شناسی اجتماعی پسرفت گیلان

محمد پور خوش سعادت 

گیلان، سرزمین باران‌های نقره‌فام، جنگل‌های انبوه و خاکی که سخاوت طبیعت را فریاد می‌زند، گویی در آیینه‌ای دوگانه اسیر شده است؛ آیینه‌ای که در یک‌سو زیبایی و وفور، و در سوی دیگر ایستایی و واگرایی از توسعه را بازتاب می‌دهد.

پارادوکس توسعه

نظریه «تعیین‌کنندگی محیطی» بر آن است که اقلیم نه‌تنها زیست‌بوم بلکه ذهنیت، فرهنگ و ساختار اقتصادی جوامع را شکل می‌دهد. در این چارچوب، گیلان را می‌توان نمونه‌ای از سرزمینی دانست که نعمت‌های طبیعی، نیاز به تلاش مداوم برای بقا را کمرنگ کرده‌اند.

دیوید مک‌کللند، روان‌شناس برجسته آمریکایی، در نظریه‌ی انگیزش خود تصریح می‌کند که «نیاز به پیشرفت» محرک اصلی رشد جوامع است. اما در مناطقی مانند گیلان، که منابع طبیعی به‌وفور در دسترس‌اند، این نیاز می‌تواند در حاشیه بماند. زمانی که طبیعت بسیاری از نیازهای روزمره را تأمین می‌کند، جاه‌طلبی جمعی برای عبور از وضعیت موجود به آسانی خاموش می‌شود. در مقابل، مناطقی مانند یزد یا کرمان، به دلیل فقر محیطی، خلاقیت و پشتکار را به مثابه ضرورتی برای بقا و پیشرفت در آغوش گرفته‌اند.

سنت‌گرایی در برابر نوگرایی

فرهنگ سنت‌محور و وابستگی تاریخی به کشاورزی، که بر پایه بهره‌گیری مستقیم از طبیعت شکل گرفته، در گیلان نوعی محافظه‌کاری نهادی به‌وجود آورده است. در چنین ساختاری، تغییر و تحول اغلب تهدید تلقی می‌شود، نه فرصت. در مقابل، اقلیم‌های دشوار مانند تبریز یا اصفهان، با تحمیل ضرورت سازگاری، فرهنگ برنامه‌ریزی و نوآوری را درونی کرده‌اند.

نفرین منابع

نظریه «نفرین منابع» که توسط جفری ساکس و اندرو وارنر مطرح شده، به خوبی بر وضعیت برخی استان‌های برخوردار از طبیعت غنی در ایران منطبق می‌شود. در گیلان، اتکای بیش از حد به کشاورزی سنتی (برنج، چای و صیفی‌جات) و منابع آبی، توسعه فناوری‌محور و سرمایه‌گذاری در صنایع خلاق را به حاشیه رانده است. این «تله منابع»، اقتصاد منطقه را به ساختاری شکننده، تک‌بعدی و وابسته بدل کرده است؛ ساختاری که در برابر تحولات جهانی و چالش‌های محیط‌زیستی آسیب‌پذیر است.

دولت در تله شوندکله

مرحوم احسانبخش این موضوع را بخوبی در یکی از خطبه های نمازجمعه دهه هفتاد بیان کرده است و تهرانی ها را برای اینکه با دیدن شوند کله ها ,  گیلان را بی نیاز از سرمایه گذاری و صنعت دانسته اند سرزنش کرده است اما از این انذار سالیان دراز میگذرد ولی ظاهرا در برهمان پاشنه میچرخد و دولتهای مختلف  از سرمایه گذاری در گیلان بخاطر وفور نعمت  ابا دارند و این عدم پیگیری و مطالبه گری هم برگرفته از همان روحیه خاص گیلانی های متنعم از طبیعت است که باید تغییر کند ( نمایندگان حرف گوش کن هم البته بی تاثیر نبوده است )

آینده‌ای که با هم می‌سازیم  !

گیلان، با وجود برخورداری از نعمت‌های بی‌کران طبیعی، در دام پارادوکسی گرفتار شده که توسعه آن را به تأخیر انداخته است. نظریه‌های روان‌شناسی اجتماعی، از جمله «تعیین‌کنندگی محیطی» و «نفرین منابع»، نشان می‌دهند که وفور منابع طبیعی و وابستگی تاریخی به کشاورزی سنتی، انگیزه پیشرفت و نوآوری را در این منطقه کمرنگ کرده است. این وضعیت، همراه با محافظه‌کاری نهادی و فقدان مطالبه‌گری جمعی، به شکنندگی اقتصادی و عقب‌ماندگی در برابر تحولات جهانی منجر شده است. با این حال، آینده‌ای روشن برای گیلان ممکن است؛ مشروط بر آنکه رابطه این سرزمین با طبیعت از بهره‌برداری صرف به همزیستی خلاقانه تغییر یابد. آموزش آینده‌نگر، تقویت گفتمان توسعه‌محور، و مدیریت هوشمندانه منابع، همراه با عبور از «تله شوندکله» و مطالبه‌گری فعال توسط مردم و پیگیری موثر توسط مسولان ، می‌تواند گیلان را به الگویی جهانی برای توسعه پایدار بدل کند. این مسیر نیازمند اراده‌ای جمعی است که با تکیه بر هویت غنی فرهنگی و طبیعی گیلان، نه‌تنها گذشته را ارج نهد، بلکه آینده‌ای نوآورانه و پویا را رقم زند.

۰ نظر ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۰۱:۳۲
محمد پور خوش سعادت

توسعه عمودی گیلان، در افق ۱۴۳۰

محمد پورخوش سعادت

در حالی که برخی بلندمرتبه‌سازی را با ساخت‌وسازهای غیربومی و ازدحام شهری مرتبط می‌دانند، تجربه شهرهای در حال توسعه نشان می‌دهد که این رویکرد، اگر با علم، مشارکت و هویت محلی همراه شود، نه‌تنها تهدیدی نیست، بلکه می‌تواند ناجی گیلان باشد.

با محدودیت زمین، مهاجرت بی‌سابقه و تقاضای فزاینده برای مسکن، آیا زمان آن نرسیده که به توسعه عمودی به‌عنوان راه‌حلی بوم ی‌شده برای گیلان  بیندیشیم؟

مزایای توسعه عمودی

          •        بلندمرتبه‌سازی امکان تأمین مسکن و خدمات در فضایی محدود را فراهم کرده و از تخریب اراضی جلوگیری می‌کند. این موضوع با توجه به تنوع زیستی و منابع طبیعی گیلان که سرمایه‌ای ملی است، حیاتی به نظر می‌رسد.

          •        تمرکز جمعیت در نقاط مشخص، هزینه‌های توسعه زیرساخت‌هایی مانند آب، برق، فاضلاب و حمل‌ونقل را کاهش می‌دهد. شهرهای و ساختمان های  پراکنده اغلب با چالش‌های خدمات پایدار روبه‌رو هستند.

          •        آزادسازی زمین برای پارک‌ها، پیاده‌راه‌ها و فضاهای فرهنگی، به خلق محیط‌های زیست‌پذیرتر و انسان‌محور کمک می‌کند.

          •        تمرکز ساخت‌وساز در مناطق مشخص، از تخریب بافت‌های تاریخی جلوگیری کرده و بازسازی این بافت‌ها را آسان‌تر می‌کند.

          •        تولید انبوه مسکن از طریق بلندمرتبه‌سازی، می‌تواند بخشی از فشار تقاضا در بازار مسکن گیلان را کم کند.

          •        هسته‌های شهری متراکم، پیاده‌محوری، دوچرخه‌سواری و توسعه حمل‌ونقل عمومی را تسهیل می‌کنند که به کاهش استفاده از خودرو و آلودگی هوا منجر می‌شود.

          •        بلندمرتبه‌سازی با معماری بومی و فناوری نوین، بستری برای جذب سرمایه، ایجاد اشتغال و توسعه گردشگری فراهم می‌کند.

          •        طراحی اقلیمی (مانند سقف‌های سبز و سیستم‌های مدیریت آب باران) در بلندمرتبه‌سازی، شهرهای گیلان را در برابر سیلاب‌های فصلی و افزایش دما مقاوم‌تر می‌کند.

          •        استفاده از نمادهای معماری بومی در برج‌ها (مانند طرح‌های چوبی شبیه خانه‌های قدیمی گیلان) می‌تواند به جاذبه‌های بصری شهر تبدیل شود.

مازندران، آینه‌ای برای گیلان

مازندران در سال‌های اخیر شاهد رشد بلندمرتبه‌سازی در شهرهایی مانند نوشهر، بابلسر و ساری متل قو و ... بوده است. این رشد که ناشی از تقاضای بالای مسکن و سرمایه‌گذاری از کلان‌شهرها است، با ضعف‌های نظارتی و طرح‌های تفصیلی، گاه به رونق اقتصادی و گاه به مشکلات زیرساختی، منجر شده است. این تجربه برای گیلان هم درس است و هم انگیزه: درس برای پرهیز از توسعه بی‌ضابطه و انگیزه برای اجرای بلندمرتبه‌سازی برنامه‌محور با پیوست‌های محیط ‌زیستی و فرهنگی و مدیریت شهری .

بلندمرتبه‌سازی؛ فقط سازه نیست، فرهنگ هم هست

از دیدگاه جامعه‌شناسی شهری، توسعه عمودی فراتر از یک راهکار فنی است و تغییری در الگوهای تعامل اجتماعی، هویت جمعی و حس تعلق به شهر ایجاد می‌کند. این روش می‌تواند با فضاهای عمومی جذاب، همبستگی اجتماعی را تقویت کند، اما اگر بدون توجه به فرهنگ بومی و مشارکت محلی اجرا شود، ممکن است به بیگانگی و کاهش انسجام اجتماعی منجر گردد. در گیلان، که هویت فرهنگی و طبیعی بخشی از سرمایه اجتماعی است، بلندمرتبه‌سازی باید با معماری متناسب با اقلیم و فرهنگ محلی (مانند عناصر سنتی گیلانی) و جلب مشارکت شهروندان پیش برود تا حس تعلق و اعتماد عمومی حفظ شود. همچنین، تمرکز جمعیت در مجتمع‌های مسکونی می‌تواند تعاملات اجتماعی را از طریق فضاهای مشترک (مانند سالن‌های اجتماعات یا پارک‌های محلی) تقویت کند، اما نیازمند مدیریت دقیق برای جلوگیری از ازدحام و نابرابری در دسترسی به خدمات است. زنان و جوانان به‌عنوان کاربران فعال فضاهای عمومی، نقش کلیدی در تعاملات اجتماعی دارند؛ لذا طراحی مجتمع‌های عمودی باید شامل فضاهای مشارکتی مانند باشگاه‌های محله‌ای و کارگاه‌های مهارت‌آموزی باشد تا سرمایه اجتماعی تقویت شود.

شروط توسعه عمودی موفق در گیلان

          •        تدوین ضوابط دقیق معماری و شهرسازی متناسب با اقلیم گیلان (رطوبت، بارندگی، تهویه).

          •        رعایت معماری بومی و احترام به منظر طبیعی و فرهنگی

          •        طراحی مقاوم در برابر زلزله و رطوبت برای تضمین ایمنی و پایداری.

          •        برنامه‌ریزی حمل‌ونقل عمومی کارآمد برای پشتیبانی از نقاط متراکم.

          •        نظارت مستمر بر پروژه‌ها برای جلوگیری از نقض ضوابط و آسیب به محیط‌زیست.

          •        استفاده از فناوری‌های هوشمند، مانند سیستم‌های پایش آنلاین مصرف انرژی و آب در هر واحد برای مدیریت پایدار منابع و دفع فاضلاب بهداشتی

          •        حفظ حقوق ساکنان محلی با تدوین سازوکارهای قانونی برای دسترسی عادلانه بومیان به واحدهای مسکونی در پروژه‌های نوسازی.

          •        ایجاد مشوق‌های اقتصادی: دولت می‌تواند با معافیت‌های مالیاتی یا تسهیلات برای پروژه‌های بلندمرتبه‌سازی سبز سرمایه‌گذاری را تشویق کند.

          توسعه عمودی در گیلان فرصتی هوشمندانه برای حفظ زمین، طبیعت و کیفیت زندگی. با درس‌گیری از تجربه مازندران و پایبندی به اصول علمی، مشارکتی و بومی‌محور، می‌توان شهرهایی پایدار و زیبا در گیلان ساخت که هم نیازهای امروز را برآورده کند و هم میراثی ارزشمند برای آیندگان باشد. پیوند توسعه عمودی با دیجیتال‌سازی (مانند شهرهای هوشمند) می‌تواند گیلان را به الگویی ملی تبدیل کند؛ جایی که بلندمرتبه‌سازی تنها به ارتفاع ساختمان‌ها محدود نمی‌شود، بلکه ارتقای کیفیت زندگی با ابزارهای نوین را نیز در بر می‌گیرد.

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۴ ، ۲۲:۵۶
محمد پور خوش سعادت

رشد عدالت‌محور: فرصتی برای تحول اقتصادی گیلان

برنامه «رشد عدالت‌محور» دکتر مدنی‌زاده، وزیر پیشنهادی امور اقتصادی و دارایی، را خواندم فارق از موافقت ها و مخالف های سیاسی ، به نظرم برروی کاغذ این برنامه نقشه راهی برای توسعه متوازن کشور ارائه کرده است. حالا چطور اجرا شود را نمی دانم

این برنامه، با تمرکز بر مولدسازی دارایی‌ها، تقویت بازار سرمایه، توسعه صادرات غیرنفتی و اقتصاد دیجیتال، فرصتی برای استان‌هایی نظیر گیلان فراهم می‌آورد. اما بهره‌مندی از این فرصت، به نقش‌آفرینی نمایندگان استان در مجلس و البته دقت عمل استانداری و دستگاههای اجرایی استان بستگی دارد. گیلان، با ظرفیت‌های عظیم اقتصادی و انسانی، سال‌هاست از روند توسعه ملی سهمی شایسته نگرفته است. نمایندگان باید با مطالبه‌گری هوشمندانه، جایگاه استان را در این برنامه تثبیت کنند. مولدسازی دارایی‌های راکد دولتی، از پروژه‌های نیمه‌تمام تا املاک متروکه، می‌تواند منابع مالی جدیدی برای توسعه زیرساخت‌های استان آزاد کند و البته نباید از استان خارج شود و شفافیت در این واگذاری‌ها، مطالبه‌ای کلیدی است. دوم، دسترسی کسب‌وکارهای کوچک گیلانی به بازار سرمایه، نیازمند تسهیل‌گری و آموزش و حمایت مستقیم دولت است. آیا برنامه‌ای برای ایجاد بورس منطقه‌ای یا حمایت از شرکت‌های بومی در نظر گرفته شده است؟ نمایندگان باید پاسخ بخواهند. منطقه آزاد انزلی و مرز آستارا هم می‌توانند به قطب‌های صادراتی شمال کشور تبدیل شوند. تقویت زیرساخت‌های بندری و گمرکی، بودجه‌ای مشخص می‌طلبد که نمایندگان باید پیگیر آن باشند. در نهایت، حمایت از اقتصاد دیجیتال و استارتاپ ‌های بومی، فرصتی برای توانمندسازی نخبگان گیلانی است همانطور که اقای وزیر پیشنهادی در برنامه خود بدان اشاره داشته این برنامه، تنها با جدیت استاندار و پیگیری نمایندگان و مشارکت مردم به نتیجه می‌رسد. گیلان قوی، نیازمند نماینده‌گانی پاسخگو و مطالبه‌گر است. اکنون زمان آن است که صدای استان در تصمیم‌سازی‌های ملی شنیده شود #محمد_پور_خوش_سعادت

 

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۴ ، ۰۲:۲۷
محمد پور خوش سعادت

 

صدا و سیمای گیلان؛ بازتولید تحقیر یا بازتعریف هویت؟ در افق ۱۴۳۰

محمد پور خوش سعادت

در دنیای امروز که رسانه‌ها نقش بی‌بدیلی در شکل‌دهی به افکار عمومی و سیاست‌گذاری ایفا می‌کنند، انتظار می‌رود نهادهایی چون صدا و سیما، به‌ویژه در مراکز استانی، به بازتاب درست، مسئولانه و توسعه‌محور از جوامع محلی بپردازند. اما متأسفانه در گیلان، این رسانه نه‌تنها به رسالت خود عمل نمی‌کند، بلکه گاه به‌مثابه یک عامل بازدارنده در مسیر توسعه فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی منطقه عمل کرده است. تحقیر فرهنگی، نقطه آغاز عقب‌ماندگی توسعه‌ای‌ست.

از «مکتب میری» تا لودگی مدرن

ریشه این وضعیت را باید در تداوم یک استراتژی تحقیرآمیز به مردم گیلان جست‌وجو کرد؛ نگاهی که نخستین بار در سینمای پیش از انقلاب با کاراکترهایی همچون «علی میری» شکل گرفت؛ استراتژی انگلیسی با شخصیت‌هایی سطحی، ساده‌لوح، با لهجه‌ای تحریف‌شده و رفتارهایی اغراق‌آمیز که کمترین نسبتی با فرهنگ واقعی گیلک نداشتند و برای تحقیر و کوچک‌نمایی گیلانیان غیور که نقش‌آفرین حماسه‌های بزرگ در تاریخ ایران بوده‌اند، صورت گرفته است.

جالب آنکه پس از انقلاب نیز این نگاه تحقیرآمیز در رسانه ملی و سینما تداوم یافت؛ شخصیت‌های گیلانی عمدتاً به‌عنوان پیشخدمت‌های کم‌مایه یا افراد ساده‌لوح نمایش داده می‌شدند. این در حالی است که رسانه‌های استانی مشابه (مثل شبکه کردستان) با تولید آثاری مانند «شوی کوردی» توانستند زبان و فرهنگ محلی را ارتقا دهند. امروز، پس از گذشت چند دهه، به‌جای نقد و فاصله گرفتن از آن سنت نازل، صدا و سیمای گیلان عملاً آن سیاست انگلیسی را بازتولید می‌کند؛ با سریال‌ها و برنامه‌هایی که پر است از شخصیت‌های کلیشه‌ای، شوخی‌های دم‌دستی، لهجه‌سازی‌های زننده، و لودگی‌هایی که حتی از بلاگرهای مجازی هم سطحش پایین‌تر است و عملاً گیلان را با این بازتولید کلیشه، خودتحریمی فرهنگی می‌کند.

ضربه به برند فرهنگی گیلان

شاید برخی کارشناسان این نوع تولید محتوا را سرگرم‌کننده یا طنز بدانند، اما واقعیت آن است که تداوم چنین نگاهی نه‌تنها به چهره فرهنگی گیلان ضربه زده، بلکه موقعیت مردم این خطه را نزد سایر هموطنان و به‌ویژه نزد سیاست‌گذاران ملی تقلیل داده است. وقتی شبکه باران ما را جدی نمی‌گیرد، چرا سیاست‌گذار ملی بگیرد؟ نکته مغفول این تصویرسازی‌های مخرب، اقتصاد خلاق گیلان را تحت تأثیر قرار داده است. سرمایه‌گذاران حوزه‌های مختلف کمتر تمایل دارند در منطقه‌ای فعالیت کنند که رسانه رسمی آن، مخاطبان را به سمت تصویرهای سطحی از فرهنگ بومی سوق می‌دهد.

وقتی گیلانیان در رسانه رسمی خود همچون جماعتی کم‌هوش، لوده و فاقد عمق فکری بازنمایی می‌شوند، چگونه می‌توان انتظار داشت نگاه دولت، سرمایه‌گذاران، و حتی نهادهای علمی و فرهنگی به این استان، نگاهی جدی، سازنده و مسئولانه باشد؟ هویت گیلک و تالش، سرمایه است؛ نه محتوای طنز درجه‌سه. این بازنمایی‌های نادرست، حتی بر صنعت گردشگری گیلان نیز تأثیر منفی گذاشته است. در حالی که این استان می‌تواند با تکیه بر فرهنگ غنی، طبیعت بکر و مفاخر تاریخی خود مقصدی برای گردشگری فرهنگی باشد، تصویر کلیشه‌ای و لوده‌گونه‌ای که رسانه ارائه می‌دهد، گردشگران را به سمت برداشت‌های سطحی از این منطقه سوق می‌دهد. همچنین، سرمایه‌گذاران اقتصادی و صنعتی به دلیل نبود تصویر حرفه‌ای و جدی از مردم گیلان، کمتر انگیزه‌ای برای ورود به این منطقه پیدا می‌کنند.

صدا و سیما، ضد توسعه است؟

سؤال بنیادین اینجاست: آیا رسانه‌ای که باید زبان مردم باشد، امروز در گیلان به بلندگوی تحقیر مردم بدل نشده؟ آیا می‌توان از چنین رسانه‌ای که حتی زحمت معرفی مفاخر، آیین‌ها، ادبیات، موسیقی و ظرفیت‌های بومی گیلان را به خود نمی‌دهد، انتظار داشت که در مسیر توسعه استان گام بردارد؟ واقعیت تلخ آن است که صدا و سیمای گیلان با تکیه بر برنامه‌سازی بی‌هویت بومی، سیاست تقلید و بازارپسندی، و بی‌توجهی به داشته‌های فرهنگی گیلک‌ها، عملاً به مانعی برای خودباوری فرهنگی، سرمایه‌گذاری اجتماعی و حتی شکل‌گیری انسجام هویتی در استان تبدیل شده است.

زنگ خطر برای سیاست‌گذاران

این مسئله صرفاً یک موضوع فرهنگی یا رسانه‌ای نیست؛ ما با یک بحران ادراک عمومی مواجه‌ایم. تصویر نادرستی که از گیلانیان در رسانه شکل می‌گیرد، به‌طور مستقیم بر نوع نگاه تصمیم‌گیران ملی به توسعه این خطه تأثیر می‌گذارد. چگونه می‌توان انتظار داشت به منطقه‌ای که مردمانش در رسانه خود نیز جدی گرفته نمی‌شوند، بودجه و برنامه‌ریزی راهبردی تخصیص یابد؟

چشم‌انداز ۱۴۳۰: بازتعریف هویت یا ادامه تحقیر؟

اگر صدا و سیمای گیلان به روند کنونی ادامه دهد، شبکه باران به‌جای موتور محرکه توسعه، به ترمز فرهنگی و عامل تحقیر هویت بومی تبدیل خواهد شد. این روند می‌تواند به کاهش اعتماد عمومی، تضعیف جایگاه اجتماعی مردم گیلان، و از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی منجر شود.  اگر شبکه باران میخواهد  در افق ۱۴۳۰ به رسانه‌ای پیشرو تبدیل شود میبایست که:

          •        هویت غنی گیلان  را با افتخار بازنمایی ‌کند.

          •        به جذب سرمایه‌گذاری در گردشگری و اقتصاد خلاق کمک ‌کند.

          •        اعتماد سیاست‌گذاران ملی را برای تخصیص بودجه و برنامه‌ریزی راهبردی جلب ‌کند.

وظیفه گیلانیان در قبال کج روی شبکه باران چیست ؟

آیا زمان آن نرسیده که نخبگان گیلان با مطالبه‌گری، خواستار بازنگری در سیاست‌های رسانه‌ای صدا و سیمای گیلان شوند؟ یا باید شاهد ادامه این روند تخریب هویتی باشیم؟ صدا و سیمای گیلان در حال حاضر در مسیری قرار دارد که به جای بازتعریف هویت غنی و تاریخی مردم گیلان  ، به بازتولید کلیشه‌های تحقیرآمیز و مانعی برای توسعه تبدیل شده است. اما با تغییر رویکرد، همکاری با نخبگان، و تمرکز بر تولید محتوای اصیل، این رسانه می‌تواند به عاملی برای خودباوری فرهنگی، انسجام هویتی، و توسعه اقتصادی تبدیل شود. صدای مردم گیلان باید به‌عنوان سرمایه‌ای فرهنگی و تاریخی در رسانه ملی شنیده شود، نه سوژه‌ای برای طنزهای سطحی. آینده توسعه‌ای و تصویر گیلان به این انتخاب بستگی دارد.

۰ نظر ۱۵ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۴۱
محمد پور خوش سعادت

دیپلماسی اقتصادی گیلان در پرتو موافقت‌نامه تجارت آزاد ایران و اتحادیه اوراسیا

محمد پور خوش‌سعادت

امضای موافقت‌نامه تجارت آزاد میان جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در دی‌ماه ۱۴۰۲، گامی تاریخی در گسترش روابط تجاری ایران با شرکای منطقه‌ای بود. این توافق که پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تکمیل مراحل قانونی در کشورهای عضو، از ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۵ می ۲۰۲۵) به مرحله اجرا رسید، دسترسی ایران به بازار ۱۸۰ میلیون نفری اوراسیا را تسهیل می‌کند. در این میان، استان گیلان با مزیت‌های بی‌نظیر جغرافیایی، زیرساختی و اقتصادی، می‌تواند به قطب دیپلماسی تجاری ایران در شمال کشور تبدیل شود.

گیلان؛ گذرگاه طلایی تجارت با اوراسیا

موقعیت ژئواکونومیک گیلان، آن را به دروازه ارتباطی ایران با اوراسیا تبدیل کرده است. این استان با برخورداری از دسترسی آبی از طریق دریای خزر به روسیه، قزاقستان و آذربایجان، منطقه آزاد انزلی به عنوان یکی از قطب‌های تجاری شمال، کریدور شمالجنوب که اروپا را به هند متصل می‌کند، و بندرهای استراتژیک انزلی و کاسپین، می‌تواند نقش محوری در افزایش صادرات غیرنفتی ایران ایفا کند. داده‌های موجود نشان می‌دهند که بندر انزلی در سال ۲۰۲۴ حدود ۱.۵ میلیون تن کالا جابه‌جا کرده است که با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های لجستیکی، این ظرفیت می‌تواند تا ۳ میلیون تن افزایش یابد.

نقش‌آفرینان کلیدی در تحقق دیپلماسی اقتصادی

۱. اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی گیلان: این نهاد به عنوان نماینده بخش خصوصی، باید با اقداماتی مانند برگزاری وبینارهای تخصصی برای آشنایی تجار با مزایای موافقت‌نامه، انتشار لیست کالاهای مشمول تخفیف تعرفه‌ای (مانند محصولات کشاورزی، صنایع غذایی و فناوری)، و راه‌اندازی دفاتر نمایندگی مشترک با اتاق‌های بازرگانی شهرهای کلیدی اوراسیا (آستراخان، ایروان، آلماتی)، به تسهیل تجارت دوسویه کمک کند. اتاق بازرگانی گیلان می‌تواند از پلتفرم‌های دیجیتال مانند LinkedIn یا پلتفرم‌های تجاری اوراسیا مانند EEC Trade برای شبکه‌سازی با تجار خارجی استفاده کند.

۲. شرکت شهرک‌های صنعتی گیلان: با توجه به تقاضای بازار اوراسیا برای محصولات کشاورزی، صنایع سبک و کالاهای مصرفی، این شرکت می‌تواند سرمایه‌گذاران را برای احداث واحدهای بسته‌بندی و سردخانه‌های صادراتی جذب کند و توسعه صنایع تبدیلی (مانند فرآوری ماهی، چای و زیتون) را در دستور کار قرار دهد. استانداردسازی بسته‌بندی و اخذ گواهینامه‌های بین‌المللی مانند ISO 22000 می‌تواند مزیت رقابتی محصولات گیلان را افزایش دهد.

۳. منطقه آزاد انزلی؛ پیشران تجارت: این منطقه با قوانین ویژه اقتصادی، باید به هاب صادرات به اوراسیا تبدیل شود. اقدامات کلیدی شامل ایجاد مرکز تجارت مشترک ایران و اوراسیا با حضور شرکت‌های خارجی، توسعه زیرساخت‌های لجستیک و ترانزیت کالا، و ارائه معافیت‌های مالیاتی جذاب برای جذب سرمایه‌گذاران است. همچنین، استفاده از فناوری‌های دیجیتال مانند پلتفرم‌های تجارت الکترونیک فرامرزی برای اتصال مستقیم تولیدکنندگان گیلانی به بازارهای اوراسیا ضروری است.

۴. دفتر وزارت امور خارجه در گیلان: تعیین وابسته تجاری ویژه گیلان در سفارتخانه‌های روسیه، قزاقستان و ارمنستان، و تسهیل روادید تجاری برای فعالان اقتصادی دو طرف از وظایف این دفتر است.

۵. استانداری گیلان: تشکیل کارگروه اوراسیا با مشارکت بخش خصوصی و دانشگاه‌ها، و تدوین سند راهبردی صادرات استان به بازارهای هدف، نقش محوری استانداری را نشان می‌دهد.

چالش‌ها و موانع احتمالی

۱. زیرساخت‌های لجستیکی ناکافی: کمبود سردخانه‌های مدرن و سیستم‌های حمل‌ونقل سریع می‌تواند مانع صادرات محصولات فاسدشدنی مانند کیوی، ماهی و بلوبری شود. ۲. رقابت منطقه‌ای: کشورهای رقیب مانند ترکیه و آذربایجان نیز به دنبال افزایش سهم خود در بازار اوراسیا هستند. ۳. نبود هماهنگی بین نهادی: فقدان هماهنگی بین اتاق بازرگانی، استانداری، و منطقه آزاد انزلی می‌تواند مانع اجرای سریع برنامه‌ها شود.

پیشنهاداتی برای فعالان اقتصادی گیلان

  • تنوع‌بخشی به سبد صادراتی با تمرکز بر محصولات پرمتقاضی مانند کشاورزی (کیوی، زیتون، برنج، بلوبری)، صنایع غذایی (ماهی، مربا، عسل)، و صنایع دستی (چوب، حصیربافی).
  • شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی اوراسیا برای معرفی محصولات.
  • به‌روزرسانی استانداردهای تولید مطابق با نیازهای بازار اوراسیا.
  • دیجیتالی‌سازی تجارت از طریق ایجاد پلتفرم‌های آنلاین چندزبانه، استفاده از بلاکچین برای شفافیت در رهگیری کالاها، و توسعه مارکت‌پلیس تخصصی مشابه Alibaba.
  • آموزش و توانمندسازی تولیدکنندگان در زمینه استانداردهای صادراتی و قوانین گمرکی.
  • برندسازی مشترک برای محصولات صادراتی مانند "کیوی کاسپین" یا "چای لاهیجان".

نقش دولت در دیپلماسی اقتصادی گیلان

۱. تدوین سند جامع دیپلماسی اقتصادی استان گیلان با مشارکت نهادهای مرتبط. ۲. ایجاد «مرکز توسعه تجارت اوراسیا» در منطقه آزاد انزلی. ۳. حمایت هدفمند از صادرات غیرنفتی از طریق یارانه حمل‌ونقل، بیمه صادراتی و تسهیلات بانکی. ۴. ایجاد مسیر سبز گمرکی بین بنادر گیلان و مقاصد اوراسیا. ۵. استقرار رایزنان اقتصادی ویژه گیلان در سفارتخانه‌های ایران در کشورهای اوراسیا.

فرصتی که نباید از دست برود

موافقت‌نامه تجارت آزاد با اوراسیا پنجره‌ای جدید به روی اقتصاد ایران گشوده است. گیلان با همکاری نهادهای دولتی و بخش خصوصی می‌تواند به قطب تجاری شمال ایران تبدیل شود، اما این امر نیازمند برنامه‌ریزی منسجم، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، و دیپلماسی فعال اقتصادی است. مسئولان باید با اولویت‌دهی به این استان، زمینه را برای تحقق اقتصاد مقاومتی از طریق تجارت فرامرزی فراهم کنند. با تمرکز بر تقویت زیرساخت‌ها، هماهنگی نهادی، و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین، گیلان می‌تواند به هاب تجاری شمال ایران تبدیل شود.

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۰۱
محمد پور خوش سعادت

 فومن ، شهر ایمان و کرامت، نه جهنم نمایشی

محمد پور خوش سعادت

فومن، این نگین سرسبز و آرام گیلان، نه تنها با برنج‌زارهای خوش‌رنگ و باران‌های نرمش شناخته می‌شود، بلکه با گنجینه‌های فرهنگی بی‌همتایش هویتی ماندگار ساخته است؛ از شاعران و عالمان فرزانه تا شهدای گران‌قدری که نامشان بر تارک تاریخ این دیار می‌درخشد. اما وقتی به جای تکیه بر این سرمایه‌های اصیل، شاهد اجرای نمایش‌های مثل «جهنم فومن» با آن دکورهای ساختگی، دودهای مصنوعی و صحنه‌سازی‌های نکیر و منکر هستیم، باید درنگی کنیم و بار دیگر این میراث ارزشمند را مرور نماییم

شیون فومنی، این صدای رسای فرهنگ فومن، در شعرهایش به روشنی نشان می‌دهد که ایمان را نمی‌توان با ابزار ترس و نمایش در دل‌ها جای داد، بلکه باید آن را با کرامت انسانی و عدالت اجتماعی پیوند زد. این شاعر بزرگ فومن و گیلان  در یکی از اشعار ماندگارش می‌سراید

 موشت به پیشانی و دس به سفره‌یه،   

 شکم گشنه جا ایمان، چی کونه؟   

این دو سطر کوتاه اما ژرف، فریادی است علیه آنانی که می‌پندارند می‌توان با وعده‌های بهشتی یا ترساندن از جهنم، ایمان را به مردم تحمیل کرد. شیون در بیتی دیگر این حقیقت را آشکارتر بیان می‌کند

 دل بی‌نان و بی‌کار،   

 کجه دین بَوِه یار؟   

این پرسش تلخ و تکان‌دهنده، پرده از این واقعیت برمی‌دارد که دینداری بدون تأمین نیازهای اولیه و حفظ کرامت انسانی، تنها پوسته‌ای توخالی است که دیر یا زود فرو می‌ریزد. شیون که از بطن رنج‌ها و آرزوهای مردم فومن برخاسته بود، دین را در گرو نان، عدالت و احترام به انسانیت می‌دانست

اما شکوه فرهنگی فومن تنها به شیون محدود نمی‌شود. این شهر زادگاه عارف وارسته‌ای چون آیت‌الله بهجت فومنی است که با سلوک عرفانی و معنویت نابش، راهنمای بسیاری در مسیر ایمان حقیقی بود. او به ما آموخت که معنویت راستین نه در نمایش‌های پرسر و صدا، که در سادگی، اخلاص و ارتباط ژرف با معبود یافت می‌شود. از سوی دیگر، کیومرث صابری فومنی (گل‌آقا) با طنز نغز و هوشمندانه‌اش، نشان داد که چگونه می‌توان با قلمی شیرین و بیانی رسا، آگاهی اجتماعی را گسترش داد، بی‌آنکه به ترس یا اجبار متوسل شد. و چگونه می‌توان از یاد برد چهارصد شهید والامقام فومن را که با ایثار خون خود، درس کرامت و مقاومت را برای همیشه در تاریخ این سرزمین ثبت کردند؟ این شهیدان، همان آرمان‌هایی را نمایندگی می‌کنند که شیون در اشعارش به آنها اشاره داشت

  چرا نمایش‌هایی مانند «جهنم فومن» محکوم به شکستند؟    

از دیدگاه جامعه‌شناسی دین، تمرکز بر ظواهر مناسک دینی بدون پشتوانه‌ی عدالت اجتماعی، نه تنها به رشد معنویت نمی‌انجامد، که نتیجه‌ای جز دین‌گریزی ندارد. اجرای نمایش‌هایی مانند «جهنم فومن» با آن زبان ترس و عذاب، در سرزمینی که فرهنگش آمیخته با لطافت و مداراست، نه تنها خدمتی به دین نمی‌کند، که تصویری مخدوش از ایمان ارائه می‌دهد. شیون در بیتی دیگر این حقیقت را به زیبایی بیان کرده است

 باران بَوِه، دلم سبز،   

 ایمان بَوِه، اگه نون هَسِه.   

این شعر گویا نشان می‌دهد که ایمان حقیقی در بستری از رفاه و کرامت انسانی شکوفا می‌شود، نه در فضایی آکنده از ترس و تهدید

پروژه‌هایی مانند «جهنم فومن» نمونه‌ای بارز از سیاست‌گذاری‌های فرهنگی ناکارآمد است که به جای تقویت معنویت، به بی‌اعتمادی عمومی نسبت به نهادهای دینی و سیاسی  می‌انجامد. این رویکرد چند اشکال بنیادین دارد

  غفلت از نیازهای واقعی:   به جای پرداختن به مسائل حیاتی مانند عدالت اجتماعی، اشتغال و مبارزه با فقر، انرژی و منابع صرف نمایش‌های گذرا می‌شود

    تحریف ماهیت دین:   دینی که باید مایه‌ی آرامش و امید باشد، به ابزاری برای ایجاد رعب تبدیل می‌شود

    تناقض با فرهنگ بومی:   این نمایش‌ها با روحیه‌ی صلح‌جو و انسان‌محور مردم گیلان در تضاد است

   واکنش معکوس در جوانان:   نسل جدید که تشنه‌ی معنویت راستین است، از این قبیل نمایش‌ها رویگردان می‌شود

فومن با داشتن مفاخری چون آیت‌الله بهجت، گل‌آقا، و بیش از چهارصد شهید گران‌قدر و شاعری چون شیون فومنی، نیازی به این گونه نمایش‌های ناهمگون ندارد. به جای ساختن «جهنم»های ساختگی، بیایید شعرهای شیون را بخوانیم، از عرفان آیت‌الله بهجت بیاموزیم، و از طنز هوشمندانه‌ی گل‌آقا الهام بگیریم. یاد شهدا ما را به مسیر کرامت و ایثار رهنمون می‌شود. ایمان واقعی آنگاه شکوفا می‌شود که سفره‌ها پر از نان باشد، قلب‌ها سرشار از امید، و جامعه بستر عدالت. پیام شیون امروز هم برای ما زنده است, دین باید با آزادی و کرامت همراه باشد، نه با اجبار و ترس 

فومن، این شهر عالمان و شهدا و ادیبان، هرگز به «جهنم نمایشی» تبدیل نخواهد شد.

۰ نظر ۰۸ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۴۲
محمد پور خوش سعادت

سهم نابرابر شمال از مدیریت پسماند؛ مازندران در اولویت، گیلان در بحران

محمد پور خوش سعادت

نصرتی معاون وزیر کشوردر پایان نشست بررسی مدیریت پسماند استان مازندران گفت دغدغه تامین مالی پروژه های پسماند مازندران با تدبیر وزیر کشور برطرف شد !!!

شمال ایران، با جنگل‌های سرسبز هیرکانی، تالاب‌های بی‌نظیر و ساحل کاسپین، سال‌هاست زیر سایه سنگین بحران پسماند نفس‌هایش به شماره افتاده است. در این میان، دو استان همسایه، مازندران و گیلان، هر دو با کوهی از زباله دست‌به‌گریبان‌اند، اما داستان برخورد با این بحران در این دو استان، زمین تا آسمان فرق دارد. مازندران، زادگاه وزیر کشور، با بودجه‌های کلان و پروژه‌های پرسرعت در مسیر مدیریت پسماند پیش می‌رود، اما گیلان، انگار در حاشیه نقشه تصمیم‌گیران، به حال خود رها شده است. این تفاوت فاحش، نه‌تنها عدالت زیست‌محیطی را زیر سؤال برده، بلکه شائبه‌ای تلخ را در ذهن‌ها کاشته: آیا هم‌ولایتی‌گری وزیر کشور، سکان مدیریت پسماند شمال را به سمت مازندران چرخانده است؟

مازندران روزانه بیش از ۳۰۰۰ تن زباله تولید می‌کند؛ عددی که در تعطیلات نوروز و تابستان، با هجوم مسافران، گاه دو برابر می‌شود. گیلان هم با ۲۲۰۰ تن زباله در روز، وضعیتی مشابه دارد. اما وقتی پای منابع و توجه ملی به میان می‌آید، انگار این دو استان در دو دنیای متفاوت‌اند. مازندران از سال گذشته طرحی جامع برای مدیریت پسماند کلید زده؛ از تفکیک زباله در مبدا گرفته تا زباله‌سوزهای مدرن در نوشهر و ساری که با حمایت مستقیم وزارت کشور و بودجه‌های کلان در حال تکمیل‌اند. این پروژه‌ها نه‌تنها آلودگی را کاهش داده‌اند، بلکه به الگویی برای مدیریت علمی پسماند تبدیل شده‌اند.

حالا نگاهی به گیلان بیندازیم: کارخانه‌های کمپوست رشت و انزلی با فناوری‌های قدیمی و ظرفیت‌های ناکافی، به زور نفس می‌کشند. در آستارا و فومن، زباله‌ها هنوز به روش‌های سنتی دفن یا رها می‌شوند. و بدتر از همه، سراوان، این زخم کهنه زیست‌محیطی، که شیرابه‌هایش سفره‌های آب زیرزمینی را مسموم کرده و سلامت نیم‌میلیون نفر را به خطر انداخته است. این محل دفن، نه‌تنها از مدیریت علمی بی‌بهره است، بلکه به کانونی برای اعتراضات اجتماعی تبدیل شده. چرا؟ چون ظاهراً اولویت جای دیگری است.

آیا این تفاوت فاحش، ریشه در زادگاه وزیر کشور ندارد؟ مازندران، با حمایت‌های ویژه و بودجه‌های هنگفت، انگار فرزند عزیزکرده دولت است، اما گیلان، با بحرانی به‌مراتب وخیم‌تر، در انتظار توجهی مانده که ظاهراً هرگز نمی‌رسد. اگر قرار باشد منابع ملی بر اساس وابستگی‌های جغرافیایی توزیع شود، تکلیف استان‌هایی که نماینده‌ای در کابینه ندارند چیست؟ مگر پسماند یک مسئله ملی و زیست‌محیطی نیست؟ چرا باید سیاست و هم‌ولایتی‌گری، آینده اکوسیستم شمال ایران را گروگان بگیرد؟

این نابرابری، تنها به محیط‌زیست آسیب نمی‌زند؛ جنگل‌های هیرکانی، تالاب انزلی و دریای کاسپین، که سرمایه‌های ملی ایران‌اند، زیر فشار این بی‌توجهی در حال نابودی‌اند. مطالعه‌ای از دانشگاه علوم پزشکی گیلان (۱۴۰۲) هشدار داده که نشت شیرابه‌های سراوان، آلودگی فلزات سنگین در آب‌های منطقه را به سطح خطرناک رسانده است. این یعنی فاجعه‌ای که نه‌تنها گیلان، بلکه کل منطقه را تهدید می‌کند.

آنچه این ماجرا را تلخ‌تر می‌کند، سکوت نهادهای نظارتی است. چرا سازمان بازرسی یا مجلس، به این تبعیض آشکار ورود نمی‌کنند؟ چرا گزارش شفافی از نحوه توزیع بودجه‌های زیست‌محیطی منتشر نمی‌شود؟ اگر وزارت کشور واقعاً متولی مدیریت بحران‌های ملی است، چرا این‌قدر یک‌طرفه به زادگاه وزیر توجه می‌کند؟

برای برون‌رفت از این بحران، گام‌های فوری لازم است. وزارت کشور باید کمیته‌ای با حضور کارشناسان محیط‌زیست و نمایندگان محلی تشکیل دهد تا طرحی جامع برای مدیریت پسماند گیلان، با محوریت سراوان، تدوین کند. تخصیص بودجه اضطراری برای نوسازی کارخانه‌های کمپوست و مهار شیرابه‌ها، می‌تواند جلوی فاجعه را بگیرد. در بلندمدت، زباله‌سوزهای مدرن و سیستم تفکیک زباله از مبدا، با مشارکت بخش خصوصی، می‌تواند حجم زباله‌های دفن‌شده را نصف کند. الگوبرداری از مازندران، اما با نگاهی عادلانه، راهگشاست.

وزیر کشور باید فراتر از زادگاهش ببیند. گیلان، با طبیعت بی‌نظیرش، شایسته این بی‌مهری نیست. اکنون زمان آن است که دولت، با شفافیت و عدالت، نشان دهد که محیط‌زیست ایران، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، برایش یکسان است. سراوان و گیلان منتظرند؛ وعده بس است، اقدام کنید.

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۲
محمد پور خوش سعادت

چالش‌ها و سناریوهای توسعه پایدار بندر انزلی در افق ۱۴۳۰

تحلیلی بر فرصت‌ها، موانع و آینده‌نگری بندر راهبردی انزلی

محمد پور خوش سعادت 

چکیده

بندر انزلی، نگین کاسپین و یکی از مهم‌ترین دروازه‌های تجاری و گردشگری ایران در شمال کشور، با ظرفیت‌های طبیعی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی بی‌نظیر خود، می‌تواند نقشی محوری در توسعه منطقه ایفا کند. اما این بندر راهبردی، با چالش‌های جدی نظیر آلودگی فزاینده محیط زیست، زیرساخت‌های ناکارآمد و بوروکراسی پیچیده دست و پنجه نرم می‌کند که توسعه پایدار آن را به خطر می‌اندازد. این مقاله با رویکرد سناریونگاری، چشم‌اندازهای محتمل آینده بندر انزلی را تا افق ۱۴۳۰ بررسی کرده و راهکارهای نوآورانه، فناورانه و اجتماعی را برای گذار از این چالش‌ها و دستیابی به توسعه‌ای پایدار و هوشمند ارائه می‌دهد.

مقدمه: 

بندر انزلی، واقع در سواحل نیلگون دریای کاسپین و قلب منطقه آزاد تجاری-صنعتی، از دیرباز شریان حیاتی اقتصاد شمال کشور بوده است. وجود تالاب بین‌المللی انزلی، سواحل بکر، تنوع زیستی غنی و موقعیت استراتژیک در کریدور شمال-جنوب، پتانسیل بی‌بدیلی برای تبدیل این بندر به یک هاب تجاری و اکوتوریستی منطقه‌ای ایجاد کرده است. با این حال، مجموعه‌ای از چالش‌های ساختاری، مدیریتی و زیست‌محیطی، مانع از شکوفایی کامل این ظرفیت‌ها شده است. نگاهی آینده‌نگر به وضعیت این بندر تا سال ۱۴۳۰، می‌تواند نقشه‌راهی برای توسعه‌ای پایدار و جامع ترسیم کند.

فرصت‌ها و موانع: 

برای درک بهتر مسیر پیش روی بندر انزلی، لازم است ابعاد مختلف توسعه آن، شامل قابلیت‌ها و موانع موجود، به‌دقت مورد بررسی قرار گیرد:

۱. محور اقتصادی: از کریدور شمال-جنوب تا اقتصاد دیجیتال

  قابلیت‌ها: موقعیت ممتاز در کریدور شمال-جنوب دسترسی بی‌نظیری به بازارهای آسیای میانه، روسیه و قفقاز فراهم می‌کند. معافیت‌های مالیاتی در منطقه آزاد، فرصتی طلایی برای جذب سرمایه‌گذاری است. ظرفیت‌های گسترده در کشاورزی، شیلات، صنایع دریایی و گردشگری، به همراه پتانسیل رشد چشمگیر اقتصاد دیجیتال، به‌ویژه در گردشگری و تجارت الکترونیک، نویدبخش آینده‌ای روشن است.

  موانع: کاهش فاجعه‌بار ذخایر ماهی‌های خاویاری و سفید به دلیل صید بی‌رویه و آلودگی گسترده، زنگ خطر را به صدا درآورده است. ضعف شدید در جذب سرمایه‌گذاری خصوصی به دلیل پیچیدگی‌های بوروکراتیک، زیرساخت‌های لجستیکی غیررقابتی در مقایسه با بنادر منطقه‌ای مانند باکو و آستراخان، و فقدان زیرساخت‌های فناوری برای پشتیبانی از تجارت دیجیتال و لجستیک هوشمند، از موانع اصلی در این محور هستند.

۲. محور سیاسی–اداری: گره‌گشایی از چالش‌های ساختاری

  قابلیت‌ها: انعطاف‌پذیری حقوقی منطقه آزاد، فرصتی برای سیاست‌گذاری‌های نوین و حمایت از نوآوری فراهم می‌آورد. امکان همکاری‌های بین‌المللی با کشورهای حاشیه دریای کاسپین در توسعه بنادر و لجستیک، پتانسیل عظیمی را در این حوزه ایجاد می‌کند.

  موانع: بوروکراسی گسترده در صدور مجوزهای زیست‌محیطی، ساخت‌وساز و تجاری، یکی از بزرگترین معضلات است. ناهماهنگی مزمن میان نهادهای ملی، استانی و محلی و نبود سیستم‌های دیجیتالی شفاف برای مدیریت سرمایه‌گذاری و مجوزدهی، بر این مشکلات می‌افزاید.

۳. محور اجتماعی: سرمایه انسانی در انتظار فرصت

  قابلیت‌ها: وجود نیروی کار تحصیل‌کرده و جوان با استعداد بالا در زمینه‌های فنی و فناوری اطلاعات، و تنوع فرهنگی مناسب برای رشد گردشگری و فعالیت‌های خلاق، از نقاط قوت انزلی در این محور است.

  موانع: تراکم جمعیتی بالا و فشار بر زیرساخت‌های شهری، به همراه نرخ بیکاری بالا، به‌ویژه در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، چالش‌های جدی اجتماعی ایجاد کرده است. کمبود زیرساخت‌های شهری نظیر فاضلاب مدرن، حمل‌وننقل عمومی و مسکن مقرون‌به‌صرفه، از دیگر موانع است.

۴. محور فرهنگی–گردشگری: احیای هویت انزلی

  قابلیت‌ها: جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی مانند تالاب انزلی، اسکله تاریخی، بازارهای سنتی و ورزش‌های آبی، پتانسیل بی‌نظیری برای توسعه گردشگری فراهم می‌کنند. انزلی می‌تواند به مقصدی برای گردشگری سلامت، اکوتوریسم و گردشگری دیجیتال تبدیل شود.

  موانع: ضعف شدید در بازاریابی دیجیتال و برندسازی بین‌المللی انزلی، کمبود هتل‌ها و اقامتگاه‌های بوم‌گردی با کیفیت، و آلودگی زیست‌محیطی که جذابیت سواحل و تالاب را کاهش داده است، از موانع اصلی در این حوزه هستند.

۵. محور محیط زیستی: نجات تالاب، نجات آینده

  قابلیت‌ها: تالاب انزلی، ثبت‌شده در کنوانسیون رامسر، یکی از باارزش‌ترین اکوسیستم‌های آبی کشور با تنوع زیستی بالا و گونه‌های نادر و بومی است.

موانع: ورود گسترده فاضلاب‌های خانگی و صنعتی (بیش از ۲۰۰,۰۰۰ مترمکعب در سال) به تالاب، کاهش شدید مساحت تالاب (تا ۷۰٪) به دلیل رسوبات، ورود زباله و خشکسالی، و تخریب جنگل‌ها و مراتع پیرامونی در نتیجه گسترش نامتوازن شهری، بحران زیست‌محیطی جدی ایجاد کرده است.

۶. محور زیرساختی: بنیان توسعه هوشمند

  قابلیت‌ها: دسترسی به سه مسیر حمل‌ونقل بین‌المللی: دریایی، ریلی و جاده‌ای، و ظرفیت توسعه بندر هوشمند با کمک فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیاء و انبارهای خودکار، از نقاط قوت انزلی در این محور است.

  موانع: فرسودگی شدید شبکه فاضلاب و آب‌رسانی شهری، کمبود پایانه‌های پیشرفته، انبارهای سردخانه‌ای و سامانه‌های لجستیکی دیجیتال، و فقدان سیستم حمل‌ونقل عمومی کارآمد که به افزایش ترافیک ناشی از توسعه خطی شهر دامن زده است، از چالش‌های اساسی زیرساختی هستند.

انزلی در افق ۱۴۳۰: سه سناریوی محتمل

آینده بندر انزلی، سرنوشتی محتوم نیست؛ بلکه نتیجه تصمیمات امروز و اقداماتی است که در پیش گرفته می‌شوند. سه سناریوی محتمل برای انزلی تا سال ۱۴۳۰ عبارتند از:

۱. سناریوی توسعه پایدار و هوشمند: نگین سبز کاسپین

در این سناریو، انزلی به واسطه احیای کامل تالاب با استفاده از تصفیه‌خانه‌های پیشرفته، لایروبی و بازسازی پوشش گیاهی، به یک نمونه موفق از توسعه پایدار تبدیل می‌شود. توسعه بنادر سبز با کشتی‌های برقی، سیستم‌های دیجیتال کنترل آلودگی و لجستیک هوشمند، از ویژگی‌های بارز این سناریو است. جذب سرمایه‌گذاری خارجی از طریق پنجره واحد سرمایه‌گذاری در منطقه آزاد، و استفاده گسترده از پلتفرم‌های دیجیتال برای گردشگری، تجارت و مدیریت شهری، منجر به کاهش بیکاری به زیر ۵٪، افزایش درآمد سرانه و تبدیل انزلی به هاب تجاری-اکوتوریستی منطقه‌ای خواهد شد.

۲. سناریوی توسعه ناپایدار و تخریب‌محور: فاجعه زیست‌محیطی

این سناریو، نتیجه اجرای پروژه‌های صنعتی بدون ارزیابی دقیق زیست‌محیطی، رشد بی‌رویه مهاجرت، نابودی منابع طبیعی و تشدید تنش‌های اجتماعی است. در این چشم‌انداز، قابلیت‌های گردشگری و اکولوژیکی انزلی به طور کامل از بین رفته، بیش از ۸۰٪ تالاب نابود می‌شود و نارضایتی اجتماعی و مهاجرت معکوس افزایش می‌یابد.

۳. سناریوی رکود و فرسایش مزمن: بندر فراموش‌شده

در این سناریو، تداوم ضعف مدیریتی، فرار سرمایه‌گذاران و خشک‌شدن تالاب، به همراه افزایش شدید بیکاری و مهاجرت جوانان، انزلی را از یک بندر فعال به منطقه‌ای محروم با اقتصادی راکد تبدیل خواهد کرد.

راهبردهای پیشنهادی برای تحقق توسعه پایدار: نقشه‌راهی به سوی آینده‌ای روشن

برای هدایت انزلی به سمت سناریوی "توسعه پایدار و هوشمند"، اتخاذ راهبردهای جامع و یکپارچه ضروری است:

  حکمرانی پایدار و هماهنگ: ایجاد شورای عالی توسعه پایدار انزلی با مشارکت فعال دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی، برای هماهنگی و هم‌افزایی تصمیمات ضروری است.

  سرمایه‌گذاری فناورانه: سرمایه‌گذاری در بنادر هوشمند، حمل‌ونقل سبز و سامانه‌های مدیریت اطلاعات یکپارچه، کارایی و رقابت‌پذیری بندر را افزایش می‌دهد.

  احیای زیست‌محیطی: اجرای پروژه‌های بزرگ زیست‌محیطی برای احیای تالاب انزلی، شامل تصفیه فاضلاب‌ها، لایروبی و جلوگیری از ورود آلاینده‌ها، از اولویت‌های اصلی است.

  برندسازی و بازاریابی هوشمند: برندسازی دیجیتال انزلی در حوزه گردشگری سلامت، طبیعت‌گردی و ورزش‌های آبی، با هدف جذب گردشگران داخلی و خارجی، باید در دستور کار قرار گیرد.

  نوآوری و کارآفرینی: راه‌اندازی مراکز نوآوری و شتاب‌دهنده‌ها در حوزه گردشگری دیجیتال، شیلات هوشمند و زیست‌فناوری، به توسعه اقتصاد دانش‌بنیان کمک شایانی خواهد کرد.

  اصلاح بوروکراسی: اصلاح بوروکراسی اداری با پلتفرم‌های صدور مجوز آنلاین، یکپارچه‌سازی مجوزها و کاهش زمان پاسخگویی به زیر ۳۰ روز، مشوق سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های اقتصادی خواهد بود.

جمع‌بندی: انزلی، آینده‌ای در گرو همت جمعی

بندر انزلی، با گنجینه‌ای از فرصت‌ها و چالش‌ها، در نقطه‌ای حساس از تاریخ خود قرار دارد. آینده این بندر راهبردی، در گرو تصمیمات شجاعانه امروز، اراده سیاسی قوی، همگرایی نهادی و مشارکت فعال مردم است. در این مسیر، فناوری، زیست‌محیطی‌اندیشی و نوآوری، سه محور نجات‌بخش خواهند بود. انزلی می‌تواند تا افق ۱۴۳۰ به الگویی درخشان از توسعه پایدار تبدیل شود، اگر همه با هم برای نجات آن گام برداریم.

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۹
محمد پور خوش سعادت