صدا و سیمای گیلان؛ بازتولید تحقیر یا بازتعریف هویت؟
صدا و سیمای گیلان؛ بازتولید تحقیر یا بازتعریف هویت؟ در افق ۱۴۳۰
محمد پور خوش سعادت
در دنیای امروز که رسانهها نقش بیبدیلی در شکلدهی به افکار عمومی و سیاستگذاری ایفا میکنند، انتظار میرود نهادهایی چون صدا و سیما، بهویژه در مراکز استانی، به بازتاب درست، مسئولانه و توسعهمحور از جوامع محلی بپردازند. اما متأسفانه در گیلان، این رسانه نهتنها به رسالت خود عمل نمیکند، بلکه گاه بهمثابه یک عامل بازدارنده در مسیر توسعه فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی منطقه عمل کرده است. تحقیر فرهنگی، نقطه آغاز عقبماندگی توسعهایست.
از «مکتب میری» تا لودگی مدرن
ریشه این وضعیت را باید در تداوم یک استراتژی تحقیرآمیز به مردم گیلان جستوجو کرد؛ نگاهی که نخستین بار در سینمای پیش از انقلاب با کاراکترهایی همچون «علی میری» شکل گرفت؛ استراتژی انگلیسی با شخصیتهایی سطحی، سادهلوح، با لهجهای تحریفشده و رفتارهایی اغراقآمیز که کمترین نسبتی با فرهنگ واقعی گیلک نداشتند و برای تحقیر و کوچکنمایی گیلانیان غیور که نقشآفرین حماسههای بزرگ در تاریخ ایران بودهاند، صورت گرفته است.
جالب آنکه پس از انقلاب نیز این نگاه تحقیرآمیز در رسانه ملی و سینما تداوم یافت؛ شخصیتهای گیلانی عمدتاً بهعنوان پیشخدمتهای کممایه یا افراد سادهلوح نمایش داده میشدند. این در حالی است که رسانههای استانی مشابه (مثل شبکه کردستان) با تولید آثاری مانند «شوی کوردی» توانستند زبان و فرهنگ محلی را ارتقا دهند. امروز، پس از گذشت چند دهه، بهجای نقد و فاصله گرفتن از آن سنت نازل، صدا و سیمای گیلان عملاً آن سیاست انگلیسی را بازتولید میکند؛ با سریالها و برنامههایی که پر است از شخصیتهای کلیشهای، شوخیهای دمدستی، لهجهسازیهای زننده، و لودگیهایی که حتی از بلاگرهای مجازی هم سطحش پایینتر است و عملاً گیلان را با این بازتولید کلیشه، خودتحریمی فرهنگی میکند.
ضربه به برند فرهنگی گیلان
شاید برخی کارشناسان این نوع تولید محتوا را سرگرمکننده یا طنز بدانند، اما واقعیت آن است که تداوم چنین نگاهی نهتنها به چهره فرهنگی گیلان ضربه زده، بلکه موقعیت مردم این خطه را نزد سایر هموطنان و بهویژه نزد سیاستگذاران ملی تقلیل داده است. وقتی شبکه باران ما را جدی نمیگیرد، چرا سیاستگذار ملی بگیرد؟ نکته مغفول این تصویرسازیهای مخرب، اقتصاد خلاق گیلان را تحت تأثیر قرار داده است. سرمایهگذاران حوزههای مختلف کمتر تمایل دارند در منطقهای فعالیت کنند که رسانه رسمی آن، مخاطبان را به سمت تصویرهای سطحی از فرهنگ بومی سوق میدهد.
وقتی گیلانیان در رسانه رسمی خود همچون جماعتی کمهوش، لوده و فاقد عمق فکری بازنمایی میشوند، چگونه میتوان انتظار داشت نگاه دولت، سرمایهگذاران، و حتی نهادهای علمی و فرهنگی به این استان، نگاهی جدی، سازنده و مسئولانه باشد؟ هویت گیلک و تالش، سرمایه است؛ نه محتوای طنز درجهسه. این بازنماییهای نادرست، حتی بر صنعت گردشگری گیلان نیز تأثیر منفی گذاشته است. در حالی که این استان میتواند با تکیه بر فرهنگ غنی، طبیعت بکر و مفاخر تاریخی خود مقصدی برای گردشگری فرهنگی باشد، تصویر کلیشهای و لودهگونهای که رسانه ارائه میدهد، گردشگران را به سمت برداشتهای سطحی از این منطقه سوق میدهد. همچنین، سرمایهگذاران اقتصادی و صنعتی به دلیل نبود تصویر حرفهای و جدی از مردم گیلان، کمتر انگیزهای برای ورود به این منطقه پیدا میکنند.
صدا و سیما، ضد توسعه است؟
سؤال بنیادین اینجاست: آیا رسانهای که باید زبان مردم باشد، امروز در گیلان به بلندگوی تحقیر مردم بدل نشده؟ آیا میتوان از چنین رسانهای که حتی زحمت معرفی مفاخر، آیینها، ادبیات، موسیقی و ظرفیتهای بومی گیلان را به خود نمیدهد، انتظار داشت که در مسیر توسعه استان گام بردارد؟ واقعیت تلخ آن است که صدا و سیمای گیلان با تکیه بر برنامهسازی بیهویت بومی، سیاست تقلید و بازارپسندی، و بیتوجهی به داشتههای فرهنگی گیلکها، عملاً به مانعی برای خودباوری فرهنگی، سرمایهگذاری اجتماعی و حتی شکلگیری انسجام هویتی در استان تبدیل شده است.
زنگ خطر برای سیاستگذاران
این مسئله صرفاً یک موضوع فرهنگی یا رسانهای نیست؛ ما با یک بحران ادراک عمومی مواجهایم. تصویر نادرستی که از گیلانیان در رسانه شکل میگیرد، بهطور مستقیم بر نوع نگاه تصمیمگیران ملی به توسعه این خطه تأثیر میگذارد. چگونه میتوان انتظار داشت به منطقهای که مردمانش در رسانه خود نیز جدی گرفته نمیشوند، بودجه و برنامهریزی راهبردی تخصیص یابد؟
چشمانداز ۱۴۳۰: بازتعریف هویت یا ادامه تحقیر؟
اگر صدا و سیمای گیلان به روند کنونی ادامه دهد، شبکه باران بهجای موتور محرکه توسعه، به ترمز فرهنگی و عامل تحقیر هویت بومی تبدیل خواهد شد. این روند میتواند به کاهش اعتماد عمومی، تضعیف جایگاه اجتماعی مردم گیلان، و از دست رفتن فرصتهای اقتصادی منجر شود. اگر شبکه باران میخواهد در افق ۱۴۳۰ به رسانهای پیشرو تبدیل شود میبایست که:
• هویت غنی گیلان را با افتخار بازنمایی کند.
• به جذب سرمایهگذاری در گردشگری و اقتصاد خلاق کمک کند.
• اعتماد سیاستگذاران ملی را برای تخصیص بودجه و برنامهریزی راهبردی جلب کند.
وظیفه گیلانیان در قبال کج روی شبکه باران چیست ؟
آیا زمان آن نرسیده که نخبگان گیلان با مطالبهگری، خواستار بازنگری در سیاستهای رسانهای صدا و سیمای گیلان شوند؟ یا باید شاهد ادامه این روند تخریب هویتی باشیم؟ صدا و سیمای گیلان در حال حاضر در مسیری قرار دارد که به جای بازتعریف هویت غنی و تاریخی مردم گیلان ، به بازتولید کلیشههای تحقیرآمیز و مانعی برای توسعه تبدیل شده است. اما با تغییر رویکرد، همکاری با نخبگان، و تمرکز بر تولید محتوای اصیل، این رسانه میتواند به عاملی برای خودباوری فرهنگی، انسجام هویتی، و توسعه اقتصادی تبدیل شود. صدای مردم گیلان باید بهعنوان سرمایهای فرهنگی و تاریخی در رسانه ملی شنیده شود، نه سوژهای برای طنزهای سطحی. آینده توسعهای و تصویر گیلان به این انتخاب بستگی دارد.