فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

بسم رب الحسین (ع)
ما تدری نفس ماذاتکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت
محمد پور خوش سعادت هستم .
در اینجا مقالات و دغدغه هایم را منتشر می کنم


بحران نفوذ و ضرورت بازسازی عقلانیت دفاعی–امنیتی

محمد پور خوش سعادت

ترور و شهادت دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان ارشد نظامی، و ضربات اطلاعاتی بی‌سابقه‌ای که بر پیکره امنیت ملی ایران  در ماه‌های اخیر و جنگ 12 روزه  وارد شده، این پرسش حیاتی را مطرح می‌کند:

آیا این جنگ را باید صرفاً در میدان نظامی ارزیابی کرد؟ یا مسئله فراتر رفته و به عمق ساختارهای دفاعی، امنیتی و حتی هویتی ما رخنه کرده است؟

در ایران، سنت روایت‌سازی حماسی ریشه‌ای دیرینه دارد؛ بازتاب هزاران سال زیست در فلاتی که همیشه در محاصره دشمنان بوده است. فرهنگ «همیشه پیروز»، ضرورتی تاریخی برای بقا بوده که در آثار مکتوب شاعران و سیاستنامه نویسان به وضوح نمایان است ، اما امروز، اگر این روایت در سطوح اجرایی و عملیاتی  جایگزین تحلیل واقع‌بینانه و بازسازی عقلانیت دفاعی شود، ما را نه به سوی پیروزی، که به سوی خطاهای راهبردی هدایت می‌کند.

جنگ دوازده روزه ، صرفاً مجموعه‌ای از تبادل آتش و عملیات موشکی نبود. بلکه آزمونی برای دکترین دفاعی ما، نظام فرماندهی‌مان، انسجام اطلاعاتی‌مان، و میزان واقعی سرمایه وفاداری درون‌ساختاری انسجام ملی و سرمایه اجتماعی  بود. و در این آزمون، نه‌همه‌چیز سفید بود، نه تماماً سیاه.

آنچه در میدان رخ داد، الگویی کامل از جنگ ترکیبی بود:

ترکیبی از هوش مصنوعی، عملیات روانی، جنگ سایبری، ترور هدفمند و آتش کلاسیک؛ همان‌گونه که سال‌ها در دافوس آموزش داده شده، اما در عمل، پاسخ ما همچنان با ضعف‌های مزمنی همراه بود, از پدافند غیرعامل ناکارآمد و شهری که در دست مافیا گرفتار کید دشمن شد تا فرماندهی چندلایه‌ای کند، از واکنش‌های غیرمتقارن تا کاهش بازدارندگی روانی .تجربه نشان داد، بدون یک طراحی پویا، بومی‌شده و مستقل از کلیشه‌ها، بازدارندگی از یک مفهوم قدرت‌زا به شعاری تهی تبدیل خواهد شد.

متصورم یکی از تلخ‌ترین زوایای بحران اخیر، نفوذ به لایه‌های کلیدی امنیتی بود. نفوذی‌هایی که  احتمالا از درون ساختار برخاستند؛ احتمالا  با پیشینه مذهبی، خانوادگی، و ظاهری مؤمن‌تر از مومن ترین‌ها.

چرا؟ چون اعتماد را به ظاهر سپرده‌ایم و گزینش را به مناسک.

در چنین شرایطی، ریاکاری به ابزار ارتقا تبدیل می‌شود، و صداقت، هزینه‌زا می‌گردد. در چنین بستری، نفوذ دیگر انحراف فردی نیست؛ محصول ساختاری است که خوش روزنه گشایی میکند و کارشناسان کارآمد را هم به حاشیه می راند 

البته این تمام ماجرا نیست , وقتی یک افسرارشد می‌بیند که کارمندان میان‌رده شهرداری، بنادر، تأمین اجتماعی، توانیر یا گاز، چند برابر او دریافتی دارند، نه‌تنها انگیزه، که «احساس ارزشمندی» نیز از بین می‌رود. در چنین وضعیتی، خیانت، نه یک خیانت آشکار، بلکه یک “انتقام مشروع” یا “بازسازی حیثیت شخصی” دیده می‌شود و وفاداری از یک آرمان به یک کالای قابل معامله تبدیل می‌شود.

امنیت در چنین لحظه‌ای فرو می‌ریزد؛ نه با انفجار، بلکه با بی‌عدالتی.

البته نفوذ صرفاً امنیتی نیست. ریشه آن در حاشیه‌نشینی هویت ملی و گسل‌های معرفتی نیز نهفته است.

ما در سال‌های اخیر، زبان مشترک ملی را کمرنگ کرده‌ایم و جای آن را با یک قرائت صرفاً مذهبی و یکنواخت پر کرده‌ایم. نتیجه؟ کاهش حس تعلق، واگرایی میان نسل‌ها و اقوام، و باز شدن راه نفوذ دشمن از دل همین شکاف‌ها.

دشمن اول  با پهپاد و اف سی و پنج  نمی‌آید؛ او اول  با تفرقه، بی‌اعتمادی و بی‌هویتی نفوذ می‌کند.

در این وضعیت، یک ضرورت بیش از همیشه خود را نشان می‌دهد:

بازسازی عقلانیت دفاعی–امنیتی جمهوری اسلامی ایران.

و این بازسازی ممکن نیست، مگر آنکه:

          •       حماسه با عقلانیت پیوند بخورد؛

          •       امنیت با عدالت آمیخته شود؛

          •       و وطن، دوباره از دل مردم برخیزد،

هیچ اصلاح میدانی ممکن نیست، اگر ذهنیت‌ حاکم بر ستادها و نهادها تغییر نکند. در عصر جنگ‌های شناختی، مرزها نه با سیم‌خاردار، که با اعتماد حفاظت می‌شوند.

۰ نظر ۰۹ تیر ۰۴ ، ۱۴:۵۳
محمد پور خوش سعادت

کودتا , پروژه مهار ایران در قفقاز

محمد پور خوش سعادت

در روزهای اخیر، دولت نیکول پاشینیان در ارمنستان اعلام کرد که یک طرح کودتا را خنثی کرده؛ کودتایی که به رهبری اسقف اعظم باگرات گالستانیان   از رهبران جنبش “مبارزه مقدس”   طراحی شده بود. اما آنچه زیر این سطح رسمی جریان دارد، چیزی بسیار فراتر از یک بحران امنیتی داخلی است: تحقق مرحله‌ای از پروژه ژئوپلیتیک غرب برای محاصره استراتژیک ایران، با محوریت ترکیه، آذربایجان و ابزارسازی از دولت ارمنستان.

ادعای کودتا در شرایطی مطرح می‌شود که کلیسای حواری ارمنی و ملی‌گرایان منتقد دولت، به‌شدت با سیاست‌های پاشینیان در واگذاری اراضی مرزی به آذربایجان، بازگشایی مسیرهای ترانزیتی مشکوک، و نزدیکی به غرب مخالفند. دولت با این اتهام‌زنی امنیتی، عملاً راه را برای حذف کامل جریان‌های ضدغربی و ضددالان ترکیه‌ای در ارمنستان باز کرده است.

در واقع، این سناریو بیش از آنکه شبیه یک کودتای واقعی باشد، بوی یک صحنه‌سازی مهندسی‌شده اطلاعاتی را می‌دهد؛ ابزاری برای پاکسازی اپوزیسیون و همراه‌سازی کامل دولت ایروان با نقشه آمریکا و ناتو در قفقاز.

منطقه سیونیک (زنگزور) در جنوب ارمنستان، تنها مانع جغرافیایی میان خاک آذربایجان و نخجوان است. کنترل این منطقه برای ایجاد دالان “تورانی” ترکیه-آذربایجان حیاتی است. این دالان، اگر بدون نظارت ایران و با مدیریت ترکیه‌ـ‌آذربایجان فعال شود، عملاً دست ایران را از قفقاز و اروپا کوتاه می‌کند.

در همین راستا، اقدامات پاشینیان در واگذاری روستاهای مرزی و قبول برخی مفاد طرح‌های ترانزیتی، هدیه ژئوپلیتیک بزرگی به پروژه نئوعثمانی اردوغان و نئوتورانی علی‌اف محسوب می‌شود.

نیکول پاشینیان که در داخل کشور با نارضایتی گسترده روبه‌روست و مشروعیت مردمی‌اش به شدت تحلیل رفته، اکنون راه بقا را در هم‌راستایی کامل با پروژه‌های غربی و تسلیم در برابر خواسته‌های ترکیه و آذربایجان یافته است.

در این شرایط، «کودتا» نه تهدیدی واقعی، بلکه پوششی تبلیغاتی برای حذف جریان‌های مزاحم از سیاست داخلی است. در واقع، دولت با چسباندن برچسب کودتاچی به کلیسا و اپوزیسیون، فضای داخلی را برای اجرای پروژه‌های منطقه‌ای خطرناک پاک‌سازی می‌کند.

 

در حالی که آمریکا و اروپا همواره منتقد اقدامات امنیتی علیه جامعه مدنی بوده‌اند، در این پرونده سکوت اختیار کرده‌اند. این سکوت، اگر نگوییم همراهی، لااقل نشانگر رضایت آن‌ها از حذف مخالفان پروژه اتصال ترکیه به آسیای مرکزی از مسیر زنگزور است.

از سوی دیگر، ترکیه نیز در میانه بحران داخلی ارمنستان، نه‌تنها ابراز نگرانی نکرده، بلکه آشکارا از روند تحولات رضایت دارد؛ چرا که پاشینیان دارد راه را برای تحقق دالانی باز می‌کند که اردوغان سال‌هاست در پی آن است.

این تحولات در شرایطی رخ می‌دهد که ایران به‌دلیل حملات مستقیم اسرائیل، درگیر وضعیت اضطراری امنیتی در جنوب و مرکز کشور است. این فرصت استراتژیک، دقیقاً همان لحظه‌ای است که آمریکا و شرکای منطقه‌ای‌اش برای تکمیل پروژه محاصره شمالی ایران به آن نیاز داشتند.

در شرایطی که نگاه تهران به تهدیدات دریای عمان و پایگاه‌های اسرائیلی معطوف است، در حیاط‌خلوت قفقاز جنوبی، بدون گلوله و با پوشش قانونی، مرزها تغییر می‌کند و حلقه انزوای ژئوپلیتیکی ایران تنگ‌تر می‌شود.

ادعای کودتا در ارمنستان، بیش از آنکه یک بحران امنیتی باشد، بخشی از یک پروژه ژئوپلیتیکی چندلایه به رهبری غرب و با کارگزاری پاشینیان است. ترکیه و آذربایجان در حال بهره‌برداری حداکثری از این موقعیت‌اند، و پاشینیان نیز برای بقای سیاسی، حاضر شده است مرز، دین، و حاکمیت ملی را در سینی ناتو بگذارد.

ایران، اگر امروز در قفقاز ساکت بماند، فردا شاید حتی راه زمینی به ایروان هم نداشته باشد؛ چه رسد به دست بالا در معادلات منطقه.

 

 

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۴ ، ۲۱:۵۹
محمد پور خوش سعادت

دوگانه‌سازی بی‌ثمر , هم ملت‌ایم و هم امت

محمد پور خوش سعادت

پس ازآتش بس  جنگ تحملی دوم برخی محافل فکری و سیاسی،با بر ساخت یک دعوای قدیمی  میان دو مفهوم «ملت ایران» و «امت اسلامی»  مجددا تعارضی کاذب ترسیم کرده‌اند؛ گویی پایبندی به یکی، نفی دیگری را می‌طلبد. این خطای مفهومی، نه‌تنها نادرست است، بلکه در عمل به کاهش انسجام ملی، فرسایش سرمایه اجتماعی و تضعیف دیپلماسی نهضتی ایران در منطقه انجامیده است.

ملت ایران

مفهوم «ملت» از تجربه تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی ایران سرچشمه می‌گیرد. زبان مشترک پارسی، حافظه تاریخی چند هزار ساله، سرزمینی مستقل و ساختار سیاسی تثبیت‌شده، هویت ملت ایران را شکل داده‌اند. ایران، به‌عنوان یکی از کهن‌ترین ملت‌های جهان، در دوران مدرن نیز توانسته موجودیت مستقل خود را حفظ کند و در جمهوری اسلامی، با گفتمانی نوین، هویتی تازه بیابد.

امت اسلامی

در کنار این، «امت اسلامی» از جهان‌بینی دینی ما برآمده است. امت، جمعی از ملت‌های مسلمان است که با ایمان مشترک و هدف مبارزه با سلطه‌گری و ظلم، به وحدتی عمیق بر محور توحید و عدالت دست یافته‌اند. امت اسلامی، مرزهای قومی و زبانی را درمی‌نوردد و به پیوندی فراتر از جغرافیا می‌اندیشد.

  تعامل راهبردی

این دو هویت، نه در تضاد، بلکه مکمل یکدیگرند. «ملت ایران»، ستون خیمه امت اسلامی  و ام القری جهان اسلام است و «امت اسلامی»، میدان کنش و عمق راهبردی ملت ایران. هویتی که در آن، ملی‌گرایی فرهنگی با آرمان‌گرایی دینی درآمیخته، پروژه‌ای تمدنی را رقم زده است. جمهوری اسلامی ایران، در ذات خود، این ترکیب را نمایندگی می‌کند: از یک‌سو با تکیه بر مشروعیت ملی، ریشه در خواست مردم دارد و از سوی دیگر، خود را بخشی از جبهه بزرگ امت اسلامی می‌داند.

چرا دوگانه‌سازی زیان‌بار است؟

دامن زدن به دوگانه‌سازی «ملت‌محور» در برابر «امت‌محور»، جز تضعیف قدرت نرم ایران و ایجاد تفرقه درونی، نتیجه‌ای ندارد. این دعواهای زرگری، نه به سود مردم است، نه به نفع مقاومت و نه حتی در راستای گفتمان‌های نخبگانی. در دورانی که نظم منطقه‌ای در حال بازتعریف است، ایران بیش از هر زمان به عقلانیت وحدت‌بخش نیاز دارد؛ عقلانیتی که ملت و امت را نه در تقابل، بلکه در تعامل راهبردی می‌بیند.

  دو بال یک تمدن

ایران، با تکیه بر ملت باثبات و ریشه‌دار خود، می‌تواند پرچم‌دار امت آگاه و مقاوم باقی بماند. امت اسلامی بدون ملت ایران، تهی می‌شود و ملت ایران بدون افق امت، در معرض انزوا و بی‌افقی قرار می‌گیرد. پس بیایید این جدال‌های بی‌ثمر را کنار بگذاریم. ملت ایران، امت‌گراست و امت اسلامی، ملت‌محور. این دو، دو بال پرواز یک اندیشه‌اند که می‌توانند ایران و جهان اسلام را به سوی آینده‌ای تمدنی هدایت کنند.

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۴ ، ۱۶:۰۲
محمد پور خوش سعادت

آسیب شناسی پدیده‌ی همدستی با دشمن

محمد پور خوش سعادت

در جریان جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، اقدامی بی‌سابقه از سوی برخی نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از سلطنت‌طلبان تا سازمان منافقین و برخی اپوزیسیون  مشاهده شد,  حمایت علنی از رژیم اشغالگر صهیونیستی در برابر  تجاوز به ایران . این پدیده، فراتر از یک موضع سیاسی توسط اپوزیسیون ، در داخل کشور نیز نمود های عینی پیدا کرد که میتوان  نشانه‌ای از بحران عمیق هویتی در بخش‌هایی از جامعه‌ی ایرانی است؛ بحرانی که ریشه در فروپاشی معنای «وطن» در ذهن برخی افراد دارد

۱. از مشروعیت تا بحران هویت

اختلاف سیاسی با نظام حاکم امری طبیعی است، اما گذر از انتقاد به همدستی با دشمن متجاوز، تنها از مسیر انفصال هویتی ممکن می‌شود. این اقدام، نه‌تنها ضدیت با جمهوری اسلامی، بلکه به‌نوعی نفی هویت ملی و تاریخی ایران بود. ریشه‌های این گسست را باید در عملکرد بلندمدت نظام حکمرانی جست‌وجو کرد که نتوانسته میان «ایران» به‌عنوان وطن و ایدئولوژی دینی به‌عنوان چارچوب، توازن ایجاد کند.

۲. خطاهای حکمرانی

حکمرانی در دهه‌های اخیر، به‌جای هم‌افزایی میان وطن و ایدئولوژی، اغلب یکی را فدای دیگری کرده است:

تضعیف ملی‌گرایی: تقلیل مفهوم ایران به پایگاه عقیدتی، کم‌رنگ شدن تاریخ  در آموزش، کاهش اولویت زبان فارسی، و تحقیر ناخودآگاه حس ملی.

 • دوگانه‌سازی‌های مخرب: شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان» در برابر «دفاع از محور مقاومت»، بدون بستر گفت‌وگوی ملی، شکاف هویتی را عمیق‌تر کرد.

 • انحصار مفهوم وطن: هرگونه دفاع از «ایران»، «منافع ملی»، یا ملی‌گرایی اخلاق‌محور، گاه با انگ‌هایی چون «غرب‌زده» یا «ایران گرا » مواجه شده است.

۳. بهره‌برداری دشمن از شکاف‌ها

دشمنان خارجی، به‌ویژه رژیم صهیونیستی، با آگاهی از این گسست‌ها، پروژه‌های خود را بر همین خلأها بنا کرده‌اند:

 • حمایت از گروه‌های اپوزیسیونی که هویت خود را در نفرت از ایران کنونی تعریف می‌کنند.

 • جذب افرادی که حس تعلق ملی‌شان تضعیف شده و «دشمن دشمن» را متحد فرضی می‌پندارند.

 • ترویج دوگانه‌های کاذب مانند «ایران یا فلسطین»، «شیعه یا ایران»، و «مذهب یا وطن» برای تضعیف همگرایی ملی.

۴. انسجام پنهان جامعه

با وجود این چالش‌ها، واکنش اکثریت جامعه ایران به همدستی با دشمن، نفی قاطع آن بوده است. حتی منتقدان جدی نظام نیز میان اعتراض داخلی و همسویی با دشمن خارجی مرز می‌کشند. افکار عمومی، حتی در میان گروه‌های سکولار ، همچنان پیوند احساسی و معرفتی با ایران و مردم منطقه دارد. این انسجام پنهان، سرمایه‌ای ارزشمند برای بازسازی هویت ملی است.

۵. بازتعریف ملی‌گرایی عقلانی

ایران نیازمند ملی‌گرایی اخلاقی و فراگیری است که نه ناسیونالیسم ستیزه‌جو باشد و نه تاریخ انقلاب را نفی کند. این «ایران‌گرایی» باید:

 • وطن‌دوستی را با منافع منطقه‌ای پیوند دهد: حمایت از مقاومت، زمانی جا می افتد که با زبان منافع ملی و شأن ایران تبیین شود.( که اگر سوریه و لینان بودند نیاز به جنگیدن در تهران نبود )

 • تنوع اقوام و مذاهب را به رسمیت بشناسد: از ترکمن تا بلوچ، از کرد تا عرب، همه باید خود را در داستان ایران سهیم بدانند.( در دولت وفاق اتفاقات خوبی افتاد)

 • ریشه در فرهنگ داشته باشد: ملی‌گرایی ایرانی باید از حافظ، سعدی، خیام، و فردوسی تغذیه کند، نه به معنای انزوا یا نژادپرستی، بلکه به‌عنوان پیوند با تاریخ، زبان، و سرزمین.

۶. راهکارهای عملی برای بازسازی هویت ملی

برای خنثی‌سازی پروژه‌ی «بی‌وطن‌سازی» و تقویت همگرایی ملی، اقدامات زیر ضروری است:

 • عقلانیت در سیاست خارجی: تبیین سیاست منطقه‌ای با زبان منافع ملی

 • اصلاح آموزش و رسانه: احیای تاریخ ملی، تقویت زبان فارسی، احترام به فرهنگ اقوام، و ترویج حس  هم‌سرنوشتی

 • تقویت  ملی‌گرایی ذیل پرچم  : دفاع از ایران نباید با انگ‌هایی چون بی‌دینی یا ضدیت با نظام مواجه شود.

 • عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد : کاهش فاصله طبقاتی، رفع تبعیض‌های قومی-مذهبی، و گسترش مشارکت همه ایرانیان مبارزه قاطع بافساد

 • ایجاد نهادهای مدنی: پلتفرم‌هایی برای گفت‌وگوی ملی و ترویج روایت‌های مثبت هویت ایرانی در فضای دیجیتال.

ایران، خانه‌ی مشترک

تا زمانی که «ایران» به‌عنوان احساسی مشترک در قلب مردم زنده است، پروژه‌های بی‌وطن‌سازی شکست خواهند خورد. دشمن از شکاف‌ها بهره می‌برد، اما اگر حکمرانی به‌سمت فراگیری و گفت‌وگو حرکت کند، نه سلطنت‌طلب، نه منافق، و نه صهیونیسم قادر به ریشه‌دواندن در این خاک نخواهند بود. ایران، خانه‌ی مشترک همه‌ی ماست؛ بازسازی آن نیازمند عقلانیت، عدالت، و همدلی است.

 

۰ نظر ۰۶ تیر ۰۴ ، ۲۰:۵۷
محمد پور خوش سعادت

 

نیاز به واقع‌گرایی  

محمد پور خوش سعادت 

جامعه‌ی ایرانی، در طول تاریخ، بیش از آن‌که با نگاهی واقع‌گرایانه به وقایع بنگرد، با روحیه‌ای حماسی به استقبال رویدادها رفته است. در بسیاری از بزنگاه‌ها، به‌جای مواجهه‌ی مستقیم با واقعیت‌ها، آن‌ها را در لایه‌هایی از «ماست‌مالی فرهنگی» پیچیده‌ایم؛ رفتاری که به مرور به یک هنجار نهادینه‌شده تبدیل شده و نوعی فرهنگ «همیشه پیروز» را در ذهن جمعی ما تثبیت کرده است. در جریان جنگ تحمیلی دوم با اسرائیل، ما با شکست‌ها و پیروزی‌هایی روبه‌رو شدیم. اکنون، در دوران آتش‌بس، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، نگاهی متعادل و منصفانه به آن‌چه گذشته است. تنها از مسیر درک واقعیت، آن‌گونه که هست ـ نه آن‌گونه که می‌خواهیم باشد ـ می‌توان راهبردی عقلانی و متناسب با وضعیت کنونی برای آینده طراحی کرد. چنین نگاهی نه‌تنها در تضاد با روحیه‌ی حماسی نیست، بلکه اگر با عقلانیت و به‌دور از هیاهوی تبلیغاتی همراه باشد، می‌تواند زمینه‌ساز حماسه‌ای اصیل، ریشه‌دار و ماندگار باشد. دشمن شاید ترجیح دهد ما در توهمی شیرین بمانیم؛ در دنیایی که در آن نقد را خیانت می‌دانیم، خطا را نمی‌پذیریم، و خود را همواره در موضع برتر تصور می‌کنیم. اما عقلانیت و آینده‌نگری حکم می‌کند که با چشمی باز، ذهنی بیدار و زبانی صادق، به آن‌چه پشت سر گذاشته‌ایم و آن‌چه در پیش رو داریم بنگریم. در این میان، بازسازی توان امنیتی و نظامی کشور ـ متناسب با ضربه‌هایی که خورده‌ایم و آن ضربه‌هایی که در آینده باید وارد کنیم ـ ضرورتی انکارناپذیر است. بی‌تردید، طراحی هوشمندانه‌ و به‌روزِ قدرت سخت و نرم جمهوری اسلامی، تنها در بستری از صداقت، واقع‌گرایی و پذیرش کاستی‌ها امکان‌پذیر خواهد بود.

چنان‌که فردوسی بزرگ گفت:

خِرَد چشم جان است، چون بنگری

تو بی‌چشم، شادان جهان نسپری

۰ نظر ۰۶ تیر ۰۴ ، ۰۰:۱۰
محمد پور خوش سعادت

بیداری روح ملی در سایه تهدید خارجی

محمد پور خوش سعادت

در پرتو حمله نظامی مستقیم اسرائیل به ایران و پاسخ متقابل و قاطع ایران ، شاهد شکل‌گیری پدیده‌ای هستیم که کمتر در تحلیل‌های رایج از جامعه ایران مورد توجه قرار می‌گیرد: بیداری مجدد روح ملی و همبستگی اجتماعی در مواجهه با تهدید خارجی.

این پدیده برخلاف پیش‌فرض‌های رایج  بدبینانه اکادامیک مبنی بر فروپاشی اجتماعی، مهم ترین نشانه‌  از نوعی بازسازی احساس جمعی و انسجام ملی را  آشکار کرده است .

در شرایطی که  شکاف‌های فرهنگی، اقتصادی و نسلی، تصویر جامعه ایران را در نگاه برخی جامعه شناسان به سمت ازهم‌گسیختگی سوق داده بود، مواجهه با تهدید موجودیت ایران ، بار دیگر سازه «ایران» به‌مثابه یک «ما»ی تاریخی و هویتی را فعال ساخت. این واکنش از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، به معنای بیدار شدن لایه‌هایی از حافظه تاریخی ملّی است که  مرز میان «خودی» و «بیگانه» را به شکلی غریزی و درونی تعریف می‌کند.

از منظر روان‌شناسی اجتماعی، این پدیده را می‌توان با نظریه «هویت اجتماعی» تاجفل توضیح داد. بدینگونه که در شرایط بحران، افراد تمایل دارند هویت گروهی خود را پررنگ‌تر کرده و مرز میان «خودی» و «بیگانه» را تقویت کنند. پدیده  (رالی دور پرچم)  نیز در واکنش‌های اخیر جامعه ایران به تهدید اسرائیل مشهود است، جایی که حتی گروه‌هایی با دیدگاه‌های انتقادی نسبت به نظام، در دفاع از موجودیت ملی هم‌صدا شدند.   این الگو در تاریخ ایران بارها تکرار شده ، از مقاومت در برابر تهاجم مغول تا ایستادگی در برابر فشارهای استعماری بریتانیا و روسیه  . در این شرایط، بسیاری از نیروهای اجتماعی که نسبت به نظام مواضع انتقادی دارند، در برابر ایده فروپاشی یا حمله خارجی سکوت نکردند، بلکه موضعی مستقل و میهن‌گرایانه گرفتند چون درک کردند این تهاجم به جمهوری اسلامی نیست بلکه تهاجم به کلیت ایران بزرگ و خطر اصلی نیز تجزیه ایران  است .

جریان‌های  هم‌پیمان با اتاق‌های فکر صهیونیستی که به ‌طور عیان با دشمنان ایران ظاهر شدند,نه تنها جایگاه اجتماعی پیدا نکردند، بلکه در افکار عمومی داخلی به عنوان نمادهای “ضدملی” شناخته شدند. تحلیل محتوای پست‌های منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که پس از حمله اسرائیل، هشتگ‌هایی نظیر(ایران_قوی) یا (وحدت_ملی) به طور گسترده توسط کاربران عادی و غیرسیاسی ترند شدند. محتوای مرتبط با اپوزیسیون وابسته، مانند حمایت از  یا هم‌صدایی با رسانه‌های صهیونیستی، با واکنش‌های منفی گسترده‌ای مواجه شد که نشان‌دهنده طرد اجتماعی این جریان‌ در افکار عمومی است. در واقع، بخش بزرگی از جامعه ایران، حتی اگر نسبت به سیاست‌های رسمی گله‌مند باشد، حاضر نیست سرنوشت ملی خود را به دست جریاناتی بسپارد که عملاً در نقطه تقاطع منافع با دشمنان موجودیت ایران قرار گرفته‌اند

این موقعیت یک فرصت تاریخی برای نظام سیاسی ایران ایجاد کرده است. درک لحظه‌ای که در آن «امنیت ملی» و «همبستگی اجتماعی» در هم تنیده شده‌اند.

حمایت ورزشکاران هنرمندان و برخی سلبریتی ها  از وحدت ملی، و تولید آثار فرهنگی با مضامین میهن‌پرستانه، نمونه‌هایی از مشارکت جامعه مدنی در این بیداری ملی هستند. این اقدامات نشان‌دهنده ظرفیت بالای جامعه ایران برای خودسازمان‌دهی در شرایط بحران است

 این سرمایه بزرگ به قیمت خون شهدای جنگ تحمیلی دوم به دست امده میبایست حفظ شود و این موضوع  نیازمند پرهیز از اقدامات ناپخته، محدودنگر و کوتاه‌بینانه است. نظام میبایست با طراحی درست  از برخوردهای شعاری، بی‌تدبیری در مدیریت نارضایتی‌های مشروع، و ندیدن لایه‌های در حال تحول جامعه،با فقر فساد و تبعیض مبارزه کرده و رفتارهای به سود دشمن را محدود نماید  از جمله برخی تریبون دارهای بی ملاحظه که بر روان مردم خش میکشند را محدود نماید تا این سرمایه‌ اجتماعی تازه‌احیاشده  فرسوده و تخریب نگردد .

 از میان انبوهی از سناریو های پیش رو دو سناریو قابل ذکر است ,سناریوی اول: تقویت سرمایه اجتماعی از دل تهدید مشترک.

 در این مسیر، نظام با درک عمیق از افکار عمومی و اولویت‌های مردم، می‌کوشد تا از فرصت شکل‌گیری همبستگی ملی برای اصلاحات  ، بازسازی اعتماد عمومی، و گفت‌وگو با لایه‌های ناراضی و مبارزه با فقر و فساد و احیای توسعه ایران  بهره ببرد.

 سناریوی دوم: بازگشت به الگوی امنیتی-اقتداری کلاسیک. در این حالت، انسجام حاصل از تهدید بیرونی با  بی‌توجهی به مطالبات داخلی، به سرعت به فرسایش منجر می‌شود و “روح ملی” بار دیگر به انفعال یا مقاومت خاموش سوق داده می‌شود 

ما اکنون در لحظه‌ای هستیم که «امنیت ملی» دیگر صرفاً مفهومی نظامی یا امنیتی نیست، بلکه پیوندی وثیق با «همبستگی اجتماعی» و «هویت جمعی» یافته است. تهدید خارجی، در عین مخاطره، می‌تواند آغازگر بازتعریف رابطه مردم و حاکمیت باشد.

روح ملی ایرانیان امروز جز برای ایران نمیتپد و شایسته است حاکمیت نیز با اتخاذ روش درست  این بستر اجتماعی مناسب را برای توسعه و پیشرفت و  بالندگی و قدرت افزایی و سعادت مردم ایران  بکارگیرد 

 

 

۰ نظر ۰۴ تیر ۰۴ ، ۱۲:۳۳
محمد پور خوش سعادت

تجزیه ایران, از ترور فرماندهان  و دانشمندان تا فروپاشی اجتماعی 

محمد پور خوش سعادت

طی سه روز اخیر، شاهد حملات هدفمند اسرائیل به چهره‌های نظامی و مراکز مهم کشور بوده‌ایم. اما آیا این حملات صرفاً یک رویارویی نظامی کلاسیک است؟ معتقدم که این اقدامات بخشی از یک جنگ ترکیبی گسترده‌تر است که هدف نهایی آن نه تغییر موازنه نظامی و یا توانایی هسته ای  بلکه تجزیه ایران از طریق فروپاشی اجتماعی است

همه سر به سر تن به کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم

اسرائیل به‌خوبی می‌داند که شکست ایران در یک جنگ تمام‌عیار ناممکن است؛ بنابراین،  همزمان با جنگ از راهبرد فروپاشی از درون استفاده می‌کند. ترور فرماندهان و دانشمندان هسته ای  چند هدف مهم دارد ,  القای ناامنی و بی‌ثباتی در حاکمیت  , - تضعیف اعتماد عمومی به ساختارهای امنیتی  ,  ایجاد دوگانگی روانی میان مردم و حاکمیت (چرا پاسخ نمی‌دهند, چرا پاسخ دیر دادند , چرا پاسخ متناسب نیست ) 

دلیران ایران یکی مرد و زن

ندادند دل، در سخن، بدگمان

نوع این حملات نشان می‌دهد که اسرائیل به دنبال پیروزی نظامی یا بدست اوردن اهداف هسته ای نیست، بلکه می‌خواهد جامعه ایران را از درون دچار تردید و انفعال کند

تذکر مهم : هدف اسراییل حتی براندازی جمهوری اسلامی نیست , بلکه کشور بزرگ ایران است که باید تجزیه شود

چنین گفت رستم به اسفندیار

که بگذار رنج و بدی را کنار

همه سربه‌سر تن به کین دهیم

به نام ایران زمین دهیم

امروزه، جنگ‌ها دیگر فقط با موشک و تانک پیش نمی‌روند. جنگ روانی، جنگ روایت‌ها و جنگ اطلاعاتی ابزارهای جدید دشمن برای نفوذ به عمق جامعه هستند. اسرائیل با استفاده از این ابزارها، در حال اجرای یک استراتژی تجزیه‌طلبانه است , تشدید شکاف‌های اجتماعی (قومیتی، مذهبی، اقتصادی)  تخریب سرمایه اجتماعی با گسترش بی‌اعتمادی    جعل روایت‌های امنیتی برای القای ناتوانی حکومت 

 نتیجه: اگر جامعه به‌جای مقاومت، دچار یأس و انفعال شود، فروپاشی آغاز خواهد شد

((هر آن کس که در بند خویش است و بس

نیارد به دل مهر ایران و کس))

تاریخ نشان داده است که امپراتوری‌ها و دولت‌های مقتدر، بیش از آنکه در میدان جنگ سقوط کنند، از درون متلاشی شده‌اند. نمونه‌های تاریخی مانند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یا بحران‌های خاورمیانه پس از بهار عربی، گواه این مدعا هستند

اسرائیل نیز امروز از همین الگو استفاده می‌کند

  ترور شخصیت‌های کلیدی برای تضعیف روحیه ملی 

  تحریک ناآرامی‌های داخلی از طریق جنگ رسانه‌ای 

اگر این روند ادامه یابد، ایران نه با حمله نظامی، بلکه با بحران انسجام ملی مواجه خواهد شد

به دشمن فروختن ایران زمین

نباشد جز از خواری و ننگ و کین

در کنار نظامیان که بر محور جنگ با اسراییل در حال تلاش هستند معتقدم که پدافند اجتماعی، مهم‌تر از پدافند هوایی  میتواند در این شرایط به سپاه و ارتش ایران کمک کند

برای خنثی‌کردن این توطئه، باید استراتژی دفاعی را از حالت سنتی خارج کرد

 تقویت اعتماد عمومی با شفاف‌سازی و پاسخگویی و عدم دروغ گویی  

  مهار جنگ روانی دشمن از طریق روایت‌سازی هوشمند ,   ایجاد وحدت ملی و کاهش اختلافات ( هرجا دیدید رسانه ای یا جریانی بر اختلافات داخلی در این زمان پافشاری میکند بدانید او مزدور دشمن است )

کسی کو ز گیتی برد بخت و نام

نخواهد که باشد به دشمن غلام

اسرائیل می‌داند که ایران را نمی‌تواند در میدان جنگ شکست دهد، بنابراین به دنبال متلاشی‌کردن آن از طریق بحران‌های داخلی است.

مزن بر دل خویش تیر خدنگ

که دشمن نیارد به ما جز درنگ

 اگر جامعه ایران هوشیار نباشد و در دام جنگ روانی دشمن بیفتد، خطر فروپاشی و تجزیه جدی خواهد بود  دفاع از ایران، امروز یعنی دفاع از انسجام ملی و هوشیاری اجتماعی

چو ایران نباشد تن من مباد

بر این بوم و بر زنده یک تن مباد

 

 

۰ نظر ۲۶ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۴۱
محمد پور خوش سعادت

گیلان در بودجه ۱۴۰۴ مظلوم ماند

محمد پور خوش سعادت

با نزدیک شدن به زمان تدوین لایحه بودجه ۱۴۰۵، اکنون زمان آن فرا رسیده که نمایندگان استان گیلان در مجلس شورای اسلامی و مدیران سازمان برنامه‌وبودجه استان، با نگاهی دوباره و دقیق به وضعیت تخصیص‌های بودجه‌ای سال ۱۴۰۴، برنامه‌ای منسجم و مطالبه‌گر برای سال آینده تدوین کنند. واقعیت تلخ این است: گیلان در بودجه ۱۴۰۴ بار دیگر از مسیر توسعه بازماند و بد جور سرش کلاه رفت

گیلان همچون بچه سرراهی !!

تحلیل جداول بودجه ۱۴۰۴ نشان می‌دهد که:

• ضریب بازگشت بودجه‌ای گیلان تنها ۵۵٪ بوده؛ به این معنا که گیلان نیمی از آنچه به خزانه و اقتصاد ملی می‌دهد، بازنمی‌گیرد. در حالی که استان‌هایی مانند خوزستان و فارس، ضریب بازگشت بالای ۱۵۰٪ داشته‌اند.

• سرانه عمرانی گیلان بسیار پایین‌تر از متوسط کشوری بوده است؛ در مقایسه با استان‌هایی مانند کهگیلویه و بویراحمد بوشهر و ایلام سهم گیلان ناچیز و نگران‌کننده است.

• پروژه‌های توسعه‌ای استان، عمدتاً در حد مطالعات باقی مانده‌اند. از کریدور استراتژیک شمال–جنوب تا احیای تالاب انزلی و توسعه زیرساخت‌های بندری و گردشگری، هیچ‌کدام در فهرست پروژه‌های اولویت‌دار ملی جایگاه مطلوبی نیافتند.

• تخصیص برای پروژه‌های نیمه‌تمام گیلان بسیار ناچیز بوده که با توجه به حجم عقب‌ماندگی‌های عمرانی،نشانه بی‌توجهی سازمان برنامه و کم لطفی نمایندگان مجلس است.

چرا گیلان جا مانده است؟

1. فقدان لابی قوی از سوی نمایندگان مجلس و مدیران ارشد استان:

در حالی‌که استان‌هایی مانند اصفهان، خراسان‌رضوی، و خوزستان با اتحاد کامل استاندار و نمایندگان و برخی اعضای کابینه ، پروژه‌های خاص ملی را جذب کردند، گیلان درگیر چندصدایی، انفعال، و ضعف در پیگیری بودجه‌ای بود.

2. عدم تطابق بودجه تخصیصی با اسناد بالادستی:

طبق سند آمایش سرزمین، گیلان باید محور کشاورزی دانش‌بنیان، گردشگری پایدار و ترانزیت بین‌المللی باشد. اما در عمل، هیچ‌کدام از این مأموریت‌ها در تخصیص بودجه ملی و استانی بازتاب پیدا نکرده است.

3. بی‌توجهی به اصل تمرکززدایی مالی:

در قانون برنامه هفتم توسعه، بر افزایش اختیارات استانی و تقویت بودجه‌های قابل تصمیم‌گیری در استان تأکید شده است، اما در عمل، بسیاری از تصمیمات همچنان متمرکز در تهران باقی ماندند و سازمان برنامه استان گیلان نتوانست نقش مؤثری در چانه‌زنی و دفاع از پروژه‌های بومی ایفا کند.

خواسته‌های مشخص برای بودجه ۱۴۰۵

برای جلوگیری از تکرار این وضعیت ناعادلانه در بودجه ۱۴۰۵، چند اقدام کلیدی باید فوراً در دستور کار قرار گیرد:

1. تشکیل ستاد بودجه استانی با حضور نمایندگان، استاندار و نخبگان اقتصادی و علمی استان برای اولویت‌بندی پروژه‌ها و تدوین بسته‌ای دقیق برای ارائه به دولت و مجلس.

2. افزایش ضریب بازگشت بودجه‌ای گیلان به میانگین کشوری (حداقل ۱۰۰٪) از طریق پیگیری پروژه‌های درآمدزای استانی، جذب بودجه‌های تبصره‌ای و افزایش نقش استان در مالیات‌های محلی قابل بازگشت.

3. تمرکز بر جذب منابع از تبصره‌های خاص بودجه‌ای، به‌ویژه تبصره‌های ۶، ۱۴ و ۱۸ که منابع قابل توجهی برای اشتغال، تولید و بازگشت مالیات دارند.

4. اتحاد کامل بین نمایندگان مجلس و استاندار گیلان برای پیگیری مشترک بودجه‌ای، نه رقابت‌های سیاسی و نمایشی.

فرصت نباید از دست برود

گیلان استانی است با ظرفیت‌های بزرگ اما فرصت‌های روبه‌کاهش:

تخریب محیط‌زیست، کوچ نخبگان، فرسودگی زیرساخت‌ها، و بیکاری مزمن، همه نشانه‌هایی هستند که فریاد می‌زنند:

اگر همین حالا سهم عادلانه گیلان از بودجه ملی مطالبه نشود، سال‌های آینده دیر خواهد بود

 

۰ نظر ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۳۱
محمد پور خوش سعادت

روان‌شناسی اجتماعی پسرفت گیلان

محمد پور خوش سعادت 

گیلان، سرزمین باران‌های نقره‌فام، جنگل‌های انبوه و خاکی که سخاوت طبیعت را فریاد می‌زند، گویی در آیینه‌ای دوگانه اسیر شده است؛ آیینه‌ای که در یک‌سو زیبایی و وفور، و در سوی دیگر ایستایی و واگرایی از توسعه را بازتاب می‌دهد.

پارادوکس توسعه

نظریه «تعیین‌کنندگی محیطی» بر آن است که اقلیم نه‌تنها زیست‌بوم بلکه ذهنیت، فرهنگ و ساختار اقتصادی جوامع را شکل می‌دهد. در این چارچوب، گیلان را می‌توان نمونه‌ای از سرزمینی دانست که نعمت‌های طبیعی، نیاز به تلاش مداوم برای بقا را کمرنگ کرده‌اند.

دیوید مک‌کللند، روان‌شناس برجسته آمریکایی، در نظریه‌ی انگیزش خود تصریح می‌کند که «نیاز به پیشرفت» محرک اصلی رشد جوامع است. اما در مناطقی مانند گیلان، که منابع طبیعی به‌وفور در دسترس‌اند، این نیاز می‌تواند در حاشیه بماند. زمانی که طبیعت بسیاری از نیازهای روزمره را تأمین می‌کند، جاه‌طلبی جمعی برای عبور از وضعیت موجود به آسانی خاموش می‌شود. در مقابل، مناطقی مانند یزد یا کرمان، به دلیل فقر محیطی، خلاقیت و پشتکار را به مثابه ضرورتی برای بقا و پیشرفت در آغوش گرفته‌اند.

سنت‌گرایی در برابر نوگرایی

فرهنگ سنت‌محور و وابستگی تاریخی به کشاورزی، که بر پایه بهره‌گیری مستقیم از طبیعت شکل گرفته، در گیلان نوعی محافظه‌کاری نهادی به‌وجود آورده است. در چنین ساختاری، تغییر و تحول اغلب تهدید تلقی می‌شود، نه فرصت. در مقابل، اقلیم‌های دشوار مانند تبریز یا اصفهان، با تحمیل ضرورت سازگاری، فرهنگ برنامه‌ریزی و نوآوری را درونی کرده‌اند.

نفرین منابع

نظریه «نفرین منابع» که توسط جفری ساکس و اندرو وارنر مطرح شده، به خوبی بر وضعیت برخی استان‌های برخوردار از طبیعت غنی در ایران منطبق می‌شود. در گیلان، اتکای بیش از حد به کشاورزی سنتی (برنج، چای و صیفی‌جات) و منابع آبی، توسعه فناوری‌محور و سرمایه‌گذاری در صنایع خلاق را به حاشیه رانده است. این «تله منابع»، اقتصاد منطقه را به ساختاری شکننده، تک‌بعدی و وابسته بدل کرده است؛ ساختاری که در برابر تحولات جهانی و چالش‌های محیط‌زیستی آسیب‌پذیر است.

دولت در تله شوندکله

مرحوم احسانبخش این موضوع را بخوبی در یکی از خطبه های نمازجمعه دهه هفتاد بیان کرده است و تهرانی ها را برای اینکه با دیدن شوند کله ها ,  گیلان را بی نیاز از سرمایه گذاری و صنعت دانسته اند سرزنش کرده است اما از این انذار سالیان دراز میگذرد ولی ظاهرا در برهمان پاشنه میچرخد و دولتهای مختلف  از سرمایه گذاری در گیلان بخاطر وفور نعمت  ابا دارند و این عدم پیگیری و مطالبه گری هم برگرفته از همان روحیه خاص گیلانی های متنعم از طبیعت است که باید تغییر کند ( نمایندگان حرف گوش کن هم البته بی تاثیر نبوده است )

آینده‌ای که با هم می‌سازیم  !

گیلان، با وجود برخورداری از نعمت‌های بی‌کران طبیعی، در دام پارادوکسی گرفتار شده که توسعه آن را به تأخیر انداخته است. نظریه‌های روان‌شناسی اجتماعی، از جمله «تعیین‌کنندگی محیطی» و «نفرین منابع»، نشان می‌دهند که وفور منابع طبیعی و وابستگی تاریخی به کشاورزی سنتی، انگیزه پیشرفت و نوآوری را در این منطقه کمرنگ کرده است. این وضعیت، همراه با محافظه‌کاری نهادی و فقدان مطالبه‌گری جمعی، به شکنندگی اقتصادی و عقب‌ماندگی در برابر تحولات جهانی منجر شده است. با این حال، آینده‌ای روشن برای گیلان ممکن است؛ مشروط بر آنکه رابطه این سرزمین با طبیعت از بهره‌برداری صرف به همزیستی خلاقانه تغییر یابد. آموزش آینده‌نگر، تقویت گفتمان توسعه‌محور، و مدیریت هوشمندانه منابع، همراه با عبور از «تله شوندکله» و مطالبه‌گری فعال توسط مردم و پیگیری موثر توسط مسولان ، می‌تواند گیلان را به الگویی جهانی برای توسعه پایدار بدل کند. این مسیر نیازمند اراده‌ای جمعی است که با تکیه بر هویت غنی فرهنگی و طبیعی گیلان، نه‌تنها گذشته را ارج نهد، بلکه آینده‌ای نوآورانه و پویا را رقم زند.

۰ نظر ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۰۱:۳۲
محمد پور خوش سعادت

توسعه عمودی گیلان، در افق ۱۴۳۰

محمد پورخوش سعادت

در حالی که برخی بلندمرتبه‌سازی را با ساخت‌وسازهای غیربومی و ازدحام شهری مرتبط می‌دانند، تجربه شهرهای در حال توسعه نشان می‌دهد که این رویکرد، اگر با علم، مشارکت و هویت محلی همراه شود، نه‌تنها تهدیدی نیست، بلکه می‌تواند ناجی گیلان باشد.

با محدودیت زمین، مهاجرت بی‌سابقه و تقاضای فزاینده برای مسکن، آیا زمان آن نرسیده که به توسعه عمودی به‌عنوان راه‌حلی بوم ی‌شده برای گیلان  بیندیشیم؟

مزایای توسعه عمودی

          •        بلندمرتبه‌سازی امکان تأمین مسکن و خدمات در فضایی محدود را فراهم کرده و از تخریب اراضی جلوگیری می‌کند. این موضوع با توجه به تنوع زیستی و منابع طبیعی گیلان که سرمایه‌ای ملی است، حیاتی به نظر می‌رسد.

          •        تمرکز جمعیت در نقاط مشخص، هزینه‌های توسعه زیرساخت‌هایی مانند آب، برق، فاضلاب و حمل‌ونقل را کاهش می‌دهد. شهرهای و ساختمان های  پراکنده اغلب با چالش‌های خدمات پایدار روبه‌رو هستند.

          •        آزادسازی زمین برای پارک‌ها، پیاده‌راه‌ها و فضاهای فرهنگی، به خلق محیط‌های زیست‌پذیرتر و انسان‌محور کمک می‌کند.

          •        تمرکز ساخت‌وساز در مناطق مشخص، از تخریب بافت‌های تاریخی جلوگیری کرده و بازسازی این بافت‌ها را آسان‌تر می‌کند.

          •        تولید انبوه مسکن از طریق بلندمرتبه‌سازی، می‌تواند بخشی از فشار تقاضا در بازار مسکن گیلان را کم کند.

          •        هسته‌های شهری متراکم، پیاده‌محوری، دوچرخه‌سواری و توسعه حمل‌ونقل عمومی را تسهیل می‌کنند که به کاهش استفاده از خودرو و آلودگی هوا منجر می‌شود.

          •        بلندمرتبه‌سازی با معماری بومی و فناوری نوین، بستری برای جذب سرمایه، ایجاد اشتغال و توسعه گردشگری فراهم می‌کند.

          •        طراحی اقلیمی (مانند سقف‌های سبز و سیستم‌های مدیریت آب باران) در بلندمرتبه‌سازی، شهرهای گیلان را در برابر سیلاب‌های فصلی و افزایش دما مقاوم‌تر می‌کند.

          •        استفاده از نمادهای معماری بومی در برج‌ها (مانند طرح‌های چوبی شبیه خانه‌های قدیمی گیلان) می‌تواند به جاذبه‌های بصری شهر تبدیل شود.

مازندران، آینه‌ای برای گیلان

مازندران در سال‌های اخیر شاهد رشد بلندمرتبه‌سازی در شهرهایی مانند نوشهر، بابلسر و ساری متل قو و ... بوده است. این رشد که ناشی از تقاضای بالای مسکن و سرمایه‌گذاری از کلان‌شهرها است، با ضعف‌های نظارتی و طرح‌های تفصیلی، گاه به رونق اقتصادی و گاه به مشکلات زیرساختی، منجر شده است. این تجربه برای گیلان هم درس است و هم انگیزه: درس برای پرهیز از توسعه بی‌ضابطه و انگیزه برای اجرای بلندمرتبه‌سازی برنامه‌محور با پیوست‌های محیط ‌زیستی و فرهنگی و مدیریت شهری .

بلندمرتبه‌سازی؛ فقط سازه نیست، فرهنگ هم هست

از دیدگاه جامعه‌شناسی شهری، توسعه عمودی فراتر از یک راهکار فنی است و تغییری در الگوهای تعامل اجتماعی، هویت جمعی و حس تعلق به شهر ایجاد می‌کند. این روش می‌تواند با فضاهای عمومی جذاب، همبستگی اجتماعی را تقویت کند، اما اگر بدون توجه به فرهنگ بومی و مشارکت محلی اجرا شود، ممکن است به بیگانگی و کاهش انسجام اجتماعی منجر گردد. در گیلان، که هویت فرهنگی و طبیعی بخشی از سرمایه اجتماعی است، بلندمرتبه‌سازی باید با معماری متناسب با اقلیم و فرهنگ محلی (مانند عناصر سنتی گیلانی) و جلب مشارکت شهروندان پیش برود تا حس تعلق و اعتماد عمومی حفظ شود. همچنین، تمرکز جمعیت در مجتمع‌های مسکونی می‌تواند تعاملات اجتماعی را از طریق فضاهای مشترک (مانند سالن‌های اجتماعات یا پارک‌های محلی) تقویت کند، اما نیازمند مدیریت دقیق برای جلوگیری از ازدحام و نابرابری در دسترسی به خدمات است. زنان و جوانان به‌عنوان کاربران فعال فضاهای عمومی، نقش کلیدی در تعاملات اجتماعی دارند؛ لذا طراحی مجتمع‌های عمودی باید شامل فضاهای مشارکتی مانند باشگاه‌های محله‌ای و کارگاه‌های مهارت‌آموزی باشد تا سرمایه اجتماعی تقویت شود.

شروط توسعه عمودی موفق در گیلان

          •        تدوین ضوابط دقیق معماری و شهرسازی متناسب با اقلیم گیلان (رطوبت، بارندگی، تهویه).

          •        رعایت معماری بومی و احترام به منظر طبیعی و فرهنگی

          •        طراحی مقاوم در برابر زلزله و رطوبت برای تضمین ایمنی و پایداری.

          •        برنامه‌ریزی حمل‌ونقل عمومی کارآمد برای پشتیبانی از نقاط متراکم.

          •        نظارت مستمر بر پروژه‌ها برای جلوگیری از نقض ضوابط و آسیب به محیط‌زیست.

          •        استفاده از فناوری‌های هوشمند، مانند سیستم‌های پایش آنلاین مصرف انرژی و آب در هر واحد برای مدیریت پایدار منابع و دفع فاضلاب بهداشتی

          •        حفظ حقوق ساکنان محلی با تدوین سازوکارهای قانونی برای دسترسی عادلانه بومیان به واحدهای مسکونی در پروژه‌های نوسازی.

          •        ایجاد مشوق‌های اقتصادی: دولت می‌تواند با معافیت‌های مالیاتی یا تسهیلات برای پروژه‌های بلندمرتبه‌سازی سبز سرمایه‌گذاری را تشویق کند.

          توسعه عمودی در گیلان فرصتی هوشمندانه برای حفظ زمین، طبیعت و کیفیت زندگی. با درس‌گیری از تجربه مازندران و پایبندی به اصول علمی، مشارکتی و بومی‌محور، می‌توان شهرهایی پایدار و زیبا در گیلان ساخت که هم نیازهای امروز را برآورده کند و هم میراثی ارزشمند برای آیندگان باشد. پیوند توسعه عمودی با دیجیتال‌سازی (مانند شهرهای هوشمند) می‌تواند گیلان را به الگویی ملی تبدیل کند؛ جایی که بلندمرتبه‌سازی تنها به ارتفاع ساختمان‌ها محدود نمی‌شود، بلکه ارتقای کیفیت زندگی با ابزارهای نوین را نیز در بر می‌گیرد.

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۴ ، ۲۲:۵۶
محمد پور خوش سعادت

رشد عدالت‌محور: فرصتی برای تحول اقتصادی گیلان

برنامه «رشد عدالت‌محور» دکتر مدنی‌زاده، وزیر پیشنهادی امور اقتصادی و دارایی، را خواندم فارق از موافقت ها و مخالف های سیاسی ، به نظرم برروی کاغذ این برنامه نقشه راهی برای توسعه متوازن کشور ارائه کرده است. حالا چطور اجرا شود را نمی دانم

این برنامه، با تمرکز بر مولدسازی دارایی‌ها، تقویت بازار سرمایه، توسعه صادرات غیرنفتی و اقتصاد دیجیتال، فرصتی برای استان‌هایی نظیر گیلان فراهم می‌آورد. اما بهره‌مندی از این فرصت، به نقش‌آفرینی نمایندگان استان در مجلس و البته دقت عمل استانداری و دستگاههای اجرایی استان بستگی دارد. گیلان، با ظرفیت‌های عظیم اقتصادی و انسانی، سال‌هاست از روند توسعه ملی سهمی شایسته نگرفته است. نمایندگان باید با مطالبه‌گری هوشمندانه، جایگاه استان را در این برنامه تثبیت کنند. مولدسازی دارایی‌های راکد دولتی، از پروژه‌های نیمه‌تمام تا املاک متروکه، می‌تواند منابع مالی جدیدی برای توسعه زیرساخت‌های استان آزاد کند و البته نباید از استان خارج شود و شفافیت در این واگذاری‌ها، مطالبه‌ای کلیدی است. دوم، دسترسی کسب‌وکارهای کوچک گیلانی به بازار سرمایه، نیازمند تسهیل‌گری و آموزش و حمایت مستقیم دولت است. آیا برنامه‌ای برای ایجاد بورس منطقه‌ای یا حمایت از شرکت‌های بومی در نظر گرفته شده است؟ نمایندگان باید پاسخ بخواهند. منطقه آزاد انزلی و مرز آستارا هم می‌توانند به قطب‌های صادراتی شمال کشور تبدیل شوند. تقویت زیرساخت‌های بندری و گمرکی، بودجه‌ای مشخص می‌طلبد که نمایندگان باید پیگیر آن باشند. در نهایت، حمایت از اقتصاد دیجیتال و استارتاپ ‌های بومی، فرصتی برای توانمندسازی نخبگان گیلانی است همانطور که اقای وزیر پیشنهادی در برنامه خود بدان اشاره داشته این برنامه، تنها با جدیت استاندار و پیگیری نمایندگان و مشارکت مردم به نتیجه می‌رسد. گیلان قوی، نیازمند نماینده‌گانی پاسخگو و مطالبه‌گر است. اکنون زمان آن است که صدای استان در تصمیم‌سازی‌های ملی شنیده شود #محمد_پور_خوش_سعادت

 

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۴ ، ۰۲:۲۷
محمد پور خوش سعادت

 

صدا و سیمای گیلان؛ بازتولید تحقیر یا بازتعریف هویت؟ در افق ۱۴۳۰

محمد پور خوش سعادت

در دنیای امروز که رسانه‌ها نقش بی‌بدیلی در شکل‌دهی به افکار عمومی و سیاست‌گذاری ایفا می‌کنند، انتظار می‌رود نهادهایی چون صدا و سیما، به‌ویژه در مراکز استانی، به بازتاب درست، مسئولانه و توسعه‌محور از جوامع محلی بپردازند. اما متأسفانه در گیلان، این رسانه نه‌تنها به رسالت خود عمل نمی‌کند، بلکه گاه به‌مثابه یک عامل بازدارنده در مسیر توسعه فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی منطقه عمل کرده است. تحقیر فرهنگی، نقطه آغاز عقب‌ماندگی توسعه‌ای‌ست.

از «مکتب میری» تا لودگی مدرن

ریشه این وضعیت را باید در تداوم یک استراتژی تحقیرآمیز به مردم گیلان جست‌وجو کرد؛ نگاهی که نخستین بار در سینمای پیش از انقلاب با کاراکترهایی همچون «علی میری» شکل گرفت؛ استراتژی انگلیسی با شخصیت‌هایی سطحی، ساده‌لوح، با لهجه‌ای تحریف‌شده و رفتارهایی اغراق‌آمیز که کمترین نسبتی با فرهنگ واقعی گیلک نداشتند و برای تحقیر و کوچک‌نمایی گیلانیان غیور که نقش‌آفرین حماسه‌های بزرگ در تاریخ ایران بوده‌اند، صورت گرفته است.

جالب آنکه پس از انقلاب نیز این نگاه تحقیرآمیز در رسانه ملی و سینما تداوم یافت؛ شخصیت‌های گیلانی عمدتاً به‌عنوان پیشخدمت‌های کم‌مایه یا افراد ساده‌لوح نمایش داده می‌شدند. این در حالی است که رسانه‌های استانی مشابه (مثل شبکه کردستان) با تولید آثاری مانند «شوی کوردی» توانستند زبان و فرهنگ محلی را ارتقا دهند. امروز، پس از گذشت چند دهه، به‌جای نقد و فاصله گرفتن از آن سنت نازل، صدا و سیمای گیلان عملاً آن سیاست انگلیسی را بازتولید می‌کند؛ با سریال‌ها و برنامه‌هایی که پر است از شخصیت‌های کلیشه‌ای، شوخی‌های دم‌دستی، لهجه‌سازی‌های زننده، و لودگی‌هایی که حتی از بلاگرهای مجازی هم سطحش پایین‌تر است و عملاً گیلان را با این بازتولید کلیشه، خودتحریمی فرهنگی می‌کند.

ضربه به برند فرهنگی گیلان

شاید برخی کارشناسان این نوع تولید محتوا را سرگرم‌کننده یا طنز بدانند، اما واقعیت آن است که تداوم چنین نگاهی نه‌تنها به چهره فرهنگی گیلان ضربه زده، بلکه موقعیت مردم این خطه را نزد سایر هموطنان و به‌ویژه نزد سیاست‌گذاران ملی تقلیل داده است. وقتی شبکه باران ما را جدی نمی‌گیرد، چرا سیاست‌گذار ملی بگیرد؟ نکته مغفول این تصویرسازی‌های مخرب، اقتصاد خلاق گیلان را تحت تأثیر قرار داده است. سرمایه‌گذاران حوزه‌های مختلف کمتر تمایل دارند در منطقه‌ای فعالیت کنند که رسانه رسمی آن، مخاطبان را به سمت تصویرهای سطحی از فرهنگ بومی سوق می‌دهد.

وقتی گیلانیان در رسانه رسمی خود همچون جماعتی کم‌هوش، لوده و فاقد عمق فکری بازنمایی می‌شوند، چگونه می‌توان انتظار داشت نگاه دولت، سرمایه‌گذاران، و حتی نهادهای علمی و فرهنگی به این استان، نگاهی جدی، سازنده و مسئولانه باشد؟ هویت گیلک و تالش، سرمایه است؛ نه محتوای طنز درجه‌سه. این بازنمایی‌های نادرست، حتی بر صنعت گردشگری گیلان نیز تأثیر منفی گذاشته است. در حالی که این استان می‌تواند با تکیه بر فرهنگ غنی، طبیعت بکر و مفاخر تاریخی خود مقصدی برای گردشگری فرهنگی باشد، تصویر کلیشه‌ای و لوده‌گونه‌ای که رسانه ارائه می‌دهد، گردشگران را به سمت برداشت‌های سطحی از این منطقه سوق می‌دهد. همچنین، سرمایه‌گذاران اقتصادی و صنعتی به دلیل نبود تصویر حرفه‌ای و جدی از مردم گیلان، کمتر انگیزه‌ای برای ورود به این منطقه پیدا می‌کنند.

صدا و سیما، ضد توسعه است؟

سؤال بنیادین اینجاست: آیا رسانه‌ای که باید زبان مردم باشد، امروز در گیلان به بلندگوی تحقیر مردم بدل نشده؟ آیا می‌توان از چنین رسانه‌ای که حتی زحمت معرفی مفاخر، آیین‌ها، ادبیات، موسیقی و ظرفیت‌های بومی گیلان را به خود نمی‌دهد، انتظار داشت که در مسیر توسعه استان گام بردارد؟ واقعیت تلخ آن است که صدا و سیمای گیلان با تکیه بر برنامه‌سازی بی‌هویت بومی، سیاست تقلید و بازارپسندی، و بی‌توجهی به داشته‌های فرهنگی گیلک‌ها، عملاً به مانعی برای خودباوری فرهنگی، سرمایه‌گذاری اجتماعی و حتی شکل‌گیری انسجام هویتی در استان تبدیل شده است.

زنگ خطر برای سیاست‌گذاران

این مسئله صرفاً یک موضوع فرهنگی یا رسانه‌ای نیست؛ ما با یک بحران ادراک عمومی مواجه‌ایم. تصویر نادرستی که از گیلانیان در رسانه شکل می‌گیرد، به‌طور مستقیم بر نوع نگاه تصمیم‌گیران ملی به توسعه این خطه تأثیر می‌گذارد. چگونه می‌توان انتظار داشت به منطقه‌ای که مردمانش در رسانه خود نیز جدی گرفته نمی‌شوند، بودجه و برنامه‌ریزی راهبردی تخصیص یابد؟

چشم‌انداز ۱۴۳۰: بازتعریف هویت یا ادامه تحقیر؟

اگر صدا و سیمای گیلان به روند کنونی ادامه دهد، شبکه باران به‌جای موتور محرکه توسعه، به ترمز فرهنگی و عامل تحقیر هویت بومی تبدیل خواهد شد. این روند می‌تواند به کاهش اعتماد عمومی، تضعیف جایگاه اجتماعی مردم گیلان، و از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی منجر شود.  اگر شبکه باران میخواهد  در افق ۱۴۳۰ به رسانه‌ای پیشرو تبدیل شود میبایست که:

          •        هویت غنی گیلان  را با افتخار بازنمایی ‌کند.

          •        به جذب سرمایه‌گذاری در گردشگری و اقتصاد خلاق کمک ‌کند.

          •        اعتماد سیاست‌گذاران ملی را برای تخصیص بودجه و برنامه‌ریزی راهبردی جلب ‌کند.

وظیفه گیلانیان در قبال کج روی شبکه باران چیست ؟

آیا زمان آن نرسیده که نخبگان گیلان با مطالبه‌گری، خواستار بازنگری در سیاست‌های رسانه‌ای صدا و سیمای گیلان شوند؟ یا باید شاهد ادامه این روند تخریب هویتی باشیم؟ صدا و سیمای گیلان در حال حاضر در مسیری قرار دارد که به جای بازتعریف هویت غنی و تاریخی مردم گیلان  ، به بازتولید کلیشه‌های تحقیرآمیز و مانعی برای توسعه تبدیل شده است. اما با تغییر رویکرد، همکاری با نخبگان، و تمرکز بر تولید محتوای اصیل، این رسانه می‌تواند به عاملی برای خودباوری فرهنگی، انسجام هویتی، و توسعه اقتصادی تبدیل شود. صدای مردم گیلان باید به‌عنوان سرمایه‌ای فرهنگی و تاریخی در رسانه ملی شنیده شود، نه سوژه‌ای برای طنزهای سطحی. آینده توسعه‌ای و تصویر گیلان به این انتخاب بستگی دارد.

۰ نظر ۱۵ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۴۱
محمد پور خوش سعادت

دیپلماسی اقتصادی گیلان در پرتو موافقت‌نامه تجارت آزاد ایران و اتحادیه اوراسیا

محمد پور خوش‌سعادت

امضای موافقت‌نامه تجارت آزاد میان جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در دی‌ماه ۱۴۰۲، گامی تاریخی در گسترش روابط تجاری ایران با شرکای منطقه‌ای بود. این توافق که پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تکمیل مراحل قانونی در کشورهای عضو، از ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۵ می ۲۰۲۵) به مرحله اجرا رسید، دسترسی ایران به بازار ۱۸۰ میلیون نفری اوراسیا را تسهیل می‌کند. در این میان، استان گیلان با مزیت‌های بی‌نظیر جغرافیایی، زیرساختی و اقتصادی، می‌تواند به قطب دیپلماسی تجاری ایران در شمال کشور تبدیل شود.

گیلان؛ گذرگاه طلایی تجارت با اوراسیا

موقعیت ژئواکونومیک گیلان، آن را به دروازه ارتباطی ایران با اوراسیا تبدیل کرده است. این استان با برخورداری از دسترسی آبی از طریق دریای خزر به روسیه، قزاقستان و آذربایجان، منطقه آزاد انزلی به عنوان یکی از قطب‌های تجاری شمال، کریدور شمالجنوب که اروپا را به هند متصل می‌کند، و بندرهای استراتژیک انزلی و کاسپین، می‌تواند نقش محوری در افزایش صادرات غیرنفتی ایران ایفا کند. داده‌های موجود نشان می‌دهند که بندر انزلی در سال ۲۰۲۴ حدود ۱.۵ میلیون تن کالا جابه‌جا کرده است که با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های لجستیکی، این ظرفیت می‌تواند تا ۳ میلیون تن افزایش یابد.

نقش‌آفرینان کلیدی در تحقق دیپلماسی اقتصادی

۱. اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی گیلان: این نهاد به عنوان نماینده بخش خصوصی، باید با اقداماتی مانند برگزاری وبینارهای تخصصی برای آشنایی تجار با مزایای موافقت‌نامه، انتشار لیست کالاهای مشمول تخفیف تعرفه‌ای (مانند محصولات کشاورزی، صنایع غذایی و فناوری)، و راه‌اندازی دفاتر نمایندگی مشترک با اتاق‌های بازرگانی شهرهای کلیدی اوراسیا (آستراخان، ایروان، آلماتی)، به تسهیل تجارت دوسویه کمک کند. اتاق بازرگانی گیلان می‌تواند از پلتفرم‌های دیجیتال مانند LinkedIn یا پلتفرم‌های تجاری اوراسیا مانند EEC Trade برای شبکه‌سازی با تجار خارجی استفاده کند.

۲. شرکت شهرک‌های صنعتی گیلان: با توجه به تقاضای بازار اوراسیا برای محصولات کشاورزی، صنایع سبک و کالاهای مصرفی، این شرکت می‌تواند سرمایه‌گذاران را برای احداث واحدهای بسته‌بندی و سردخانه‌های صادراتی جذب کند و توسعه صنایع تبدیلی (مانند فرآوری ماهی، چای و زیتون) را در دستور کار قرار دهد. استانداردسازی بسته‌بندی و اخذ گواهینامه‌های بین‌المللی مانند ISO 22000 می‌تواند مزیت رقابتی محصولات گیلان را افزایش دهد.

۳. منطقه آزاد انزلی؛ پیشران تجارت: این منطقه با قوانین ویژه اقتصادی، باید به هاب صادرات به اوراسیا تبدیل شود. اقدامات کلیدی شامل ایجاد مرکز تجارت مشترک ایران و اوراسیا با حضور شرکت‌های خارجی، توسعه زیرساخت‌های لجستیک و ترانزیت کالا، و ارائه معافیت‌های مالیاتی جذاب برای جذب سرمایه‌گذاران است. همچنین، استفاده از فناوری‌های دیجیتال مانند پلتفرم‌های تجارت الکترونیک فرامرزی برای اتصال مستقیم تولیدکنندگان گیلانی به بازارهای اوراسیا ضروری است.

۴. دفتر وزارت امور خارجه در گیلان: تعیین وابسته تجاری ویژه گیلان در سفارتخانه‌های روسیه، قزاقستان و ارمنستان، و تسهیل روادید تجاری برای فعالان اقتصادی دو طرف از وظایف این دفتر است.

۵. استانداری گیلان: تشکیل کارگروه اوراسیا با مشارکت بخش خصوصی و دانشگاه‌ها، و تدوین سند راهبردی صادرات استان به بازارهای هدف، نقش محوری استانداری را نشان می‌دهد.

چالش‌ها و موانع احتمالی

۱. زیرساخت‌های لجستیکی ناکافی: کمبود سردخانه‌های مدرن و سیستم‌های حمل‌ونقل سریع می‌تواند مانع صادرات محصولات فاسدشدنی مانند کیوی، ماهی و بلوبری شود. ۲. رقابت منطقه‌ای: کشورهای رقیب مانند ترکیه و آذربایجان نیز به دنبال افزایش سهم خود در بازار اوراسیا هستند. ۳. نبود هماهنگی بین نهادی: فقدان هماهنگی بین اتاق بازرگانی، استانداری، و منطقه آزاد انزلی می‌تواند مانع اجرای سریع برنامه‌ها شود.

پیشنهاداتی برای فعالان اقتصادی گیلان

  • تنوع‌بخشی به سبد صادراتی با تمرکز بر محصولات پرمتقاضی مانند کشاورزی (کیوی، زیتون، برنج، بلوبری)، صنایع غذایی (ماهی، مربا، عسل)، و صنایع دستی (چوب، حصیربافی).
  • شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی اوراسیا برای معرفی محصولات.
  • به‌روزرسانی استانداردهای تولید مطابق با نیازهای بازار اوراسیا.
  • دیجیتالی‌سازی تجارت از طریق ایجاد پلتفرم‌های آنلاین چندزبانه، استفاده از بلاکچین برای شفافیت در رهگیری کالاها، و توسعه مارکت‌پلیس تخصصی مشابه Alibaba.
  • آموزش و توانمندسازی تولیدکنندگان در زمینه استانداردهای صادراتی و قوانین گمرکی.
  • برندسازی مشترک برای محصولات صادراتی مانند "کیوی کاسپین" یا "چای لاهیجان".

نقش دولت در دیپلماسی اقتصادی گیلان

۱. تدوین سند جامع دیپلماسی اقتصادی استان گیلان با مشارکت نهادهای مرتبط. ۲. ایجاد «مرکز توسعه تجارت اوراسیا» در منطقه آزاد انزلی. ۳. حمایت هدفمند از صادرات غیرنفتی از طریق یارانه حمل‌ونقل، بیمه صادراتی و تسهیلات بانکی. ۴. ایجاد مسیر سبز گمرکی بین بنادر گیلان و مقاصد اوراسیا. ۵. استقرار رایزنان اقتصادی ویژه گیلان در سفارتخانه‌های ایران در کشورهای اوراسیا.

فرصتی که نباید از دست برود

موافقت‌نامه تجارت آزاد با اوراسیا پنجره‌ای جدید به روی اقتصاد ایران گشوده است. گیلان با همکاری نهادهای دولتی و بخش خصوصی می‌تواند به قطب تجاری شمال ایران تبدیل شود، اما این امر نیازمند برنامه‌ریزی منسجم، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، و دیپلماسی فعال اقتصادی است. مسئولان باید با اولویت‌دهی به این استان، زمینه را برای تحقق اقتصاد مقاومتی از طریق تجارت فرامرزی فراهم کنند. با تمرکز بر تقویت زیرساخت‌ها، هماهنگی نهادی، و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین، گیلان می‌تواند به هاب تجاری شمال ایران تبدیل شود.

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۰۱
محمد پور خوش سعادت

 فومن ، شهر ایمان و کرامت، نه جهنم نمایشی

محمد پور خوش سعادت

فومن، این نگین سرسبز و آرام گیلان، نه تنها با برنج‌زارهای خوش‌رنگ و باران‌های نرمش شناخته می‌شود، بلکه با گنجینه‌های فرهنگی بی‌همتایش هویتی ماندگار ساخته است؛ از شاعران و عالمان فرزانه تا شهدای گران‌قدری که نامشان بر تارک تاریخ این دیار می‌درخشد. اما وقتی به جای تکیه بر این سرمایه‌های اصیل، شاهد اجرای نمایش‌های مثل «جهنم فومن» با آن دکورهای ساختگی، دودهای مصنوعی و صحنه‌سازی‌های نکیر و منکر هستیم، باید درنگی کنیم و بار دیگر این میراث ارزشمند را مرور نماییم

شیون فومنی، این صدای رسای فرهنگ فومن، در شعرهایش به روشنی نشان می‌دهد که ایمان را نمی‌توان با ابزار ترس و نمایش در دل‌ها جای داد، بلکه باید آن را با کرامت انسانی و عدالت اجتماعی پیوند زد. این شاعر بزرگ فومن و گیلان  در یکی از اشعار ماندگارش می‌سراید

 موشت به پیشانی و دس به سفره‌یه،   

 شکم گشنه جا ایمان، چی کونه؟   

این دو سطر کوتاه اما ژرف، فریادی است علیه آنانی که می‌پندارند می‌توان با وعده‌های بهشتی یا ترساندن از جهنم، ایمان را به مردم تحمیل کرد. شیون در بیتی دیگر این حقیقت را آشکارتر بیان می‌کند

 دل بی‌نان و بی‌کار،   

 کجه دین بَوِه یار؟   

این پرسش تلخ و تکان‌دهنده، پرده از این واقعیت برمی‌دارد که دینداری بدون تأمین نیازهای اولیه و حفظ کرامت انسانی، تنها پوسته‌ای توخالی است که دیر یا زود فرو می‌ریزد. شیون که از بطن رنج‌ها و آرزوهای مردم فومن برخاسته بود، دین را در گرو نان، عدالت و احترام به انسانیت می‌دانست

اما شکوه فرهنگی فومن تنها به شیون محدود نمی‌شود. این شهر زادگاه عارف وارسته‌ای چون آیت‌الله بهجت فومنی است که با سلوک عرفانی و معنویت نابش، راهنمای بسیاری در مسیر ایمان حقیقی بود. او به ما آموخت که معنویت راستین نه در نمایش‌های پرسر و صدا، که در سادگی، اخلاص و ارتباط ژرف با معبود یافت می‌شود. از سوی دیگر، کیومرث صابری فومنی (گل‌آقا) با طنز نغز و هوشمندانه‌اش، نشان داد که چگونه می‌توان با قلمی شیرین و بیانی رسا، آگاهی اجتماعی را گسترش داد، بی‌آنکه به ترس یا اجبار متوسل شد. و چگونه می‌توان از یاد برد چهارصد شهید والامقام فومن را که با ایثار خون خود، درس کرامت و مقاومت را برای همیشه در تاریخ این سرزمین ثبت کردند؟ این شهیدان، همان آرمان‌هایی را نمایندگی می‌کنند که شیون در اشعارش به آنها اشاره داشت

  چرا نمایش‌هایی مانند «جهنم فومن» محکوم به شکستند؟    

از دیدگاه جامعه‌شناسی دین، تمرکز بر ظواهر مناسک دینی بدون پشتوانه‌ی عدالت اجتماعی، نه تنها به رشد معنویت نمی‌انجامد، که نتیجه‌ای جز دین‌گریزی ندارد. اجرای نمایش‌هایی مانند «جهنم فومن» با آن زبان ترس و عذاب، در سرزمینی که فرهنگش آمیخته با لطافت و مداراست، نه تنها خدمتی به دین نمی‌کند، که تصویری مخدوش از ایمان ارائه می‌دهد. شیون در بیتی دیگر این حقیقت را به زیبایی بیان کرده است

 باران بَوِه، دلم سبز،   

 ایمان بَوِه، اگه نون هَسِه.   

این شعر گویا نشان می‌دهد که ایمان حقیقی در بستری از رفاه و کرامت انسانی شکوفا می‌شود، نه در فضایی آکنده از ترس و تهدید

پروژه‌هایی مانند «جهنم فومن» نمونه‌ای بارز از سیاست‌گذاری‌های فرهنگی ناکارآمد است که به جای تقویت معنویت، به بی‌اعتمادی عمومی نسبت به نهادهای دینی و سیاسی  می‌انجامد. این رویکرد چند اشکال بنیادین دارد

  غفلت از نیازهای واقعی:   به جای پرداختن به مسائل حیاتی مانند عدالت اجتماعی، اشتغال و مبارزه با فقر، انرژی و منابع صرف نمایش‌های گذرا می‌شود

    تحریف ماهیت دین:   دینی که باید مایه‌ی آرامش و امید باشد، به ابزاری برای ایجاد رعب تبدیل می‌شود

    تناقض با فرهنگ بومی:   این نمایش‌ها با روحیه‌ی صلح‌جو و انسان‌محور مردم گیلان در تضاد است

   واکنش معکوس در جوانان:   نسل جدید که تشنه‌ی معنویت راستین است، از این قبیل نمایش‌ها رویگردان می‌شود

فومن با داشتن مفاخری چون آیت‌الله بهجت، گل‌آقا، و بیش از چهارصد شهید گران‌قدر و شاعری چون شیون فومنی، نیازی به این گونه نمایش‌های ناهمگون ندارد. به جای ساختن «جهنم»های ساختگی، بیایید شعرهای شیون را بخوانیم، از عرفان آیت‌الله بهجت بیاموزیم، و از طنز هوشمندانه‌ی گل‌آقا الهام بگیریم. یاد شهدا ما را به مسیر کرامت و ایثار رهنمون می‌شود. ایمان واقعی آنگاه شکوفا می‌شود که سفره‌ها پر از نان باشد، قلب‌ها سرشار از امید، و جامعه بستر عدالت. پیام شیون امروز هم برای ما زنده است, دین باید با آزادی و کرامت همراه باشد، نه با اجبار و ترس 

فومن، این شهر عالمان و شهدا و ادیبان، هرگز به «جهنم نمایشی» تبدیل نخواهد شد.

۰ نظر ۰۸ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۴۲
محمد پور خوش سعادت

سهم نابرابر شمال از مدیریت پسماند؛ مازندران در اولویت، گیلان در بحران

محمد پور خوش سعادت

نصرتی معاون وزیر کشوردر پایان نشست بررسی مدیریت پسماند استان مازندران گفت دغدغه تامین مالی پروژه های پسماند مازندران با تدبیر وزیر کشور برطرف شد !!!

شمال ایران، با جنگل‌های سرسبز هیرکانی، تالاب‌های بی‌نظیر و ساحل کاسپین، سال‌هاست زیر سایه سنگین بحران پسماند نفس‌هایش به شماره افتاده است. در این میان، دو استان همسایه، مازندران و گیلان، هر دو با کوهی از زباله دست‌به‌گریبان‌اند، اما داستان برخورد با این بحران در این دو استان، زمین تا آسمان فرق دارد. مازندران، زادگاه وزیر کشور، با بودجه‌های کلان و پروژه‌های پرسرعت در مسیر مدیریت پسماند پیش می‌رود، اما گیلان، انگار در حاشیه نقشه تصمیم‌گیران، به حال خود رها شده است. این تفاوت فاحش، نه‌تنها عدالت زیست‌محیطی را زیر سؤال برده، بلکه شائبه‌ای تلخ را در ذهن‌ها کاشته: آیا هم‌ولایتی‌گری وزیر کشور، سکان مدیریت پسماند شمال را به سمت مازندران چرخانده است؟

مازندران روزانه بیش از ۳۰۰۰ تن زباله تولید می‌کند؛ عددی که در تعطیلات نوروز و تابستان، با هجوم مسافران، گاه دو برابر می‌شود. گیلان هم با ۲۲۰۰ تن زباله در روز، وضعیتی مشابه دارد. اما وقتی پای منابع و توجه ملی به میان می‌آید، انگار این دو استان در دو دنیای متفاوت‌اند. مازندران از سال گذشته طرحی جامع برای مدیریت پسماند کلید زده؛ از تفکیک زباله در مبدا گرفته تا زباله‌سوزهای مدرن در نوشهر و ساری که با حمایت مستقیم وزارت کشور و بودجه‌های کلان در حال تکمیل‌اند. این پروژه‌ها نه‌تنها آلودگی را کاهش داده‌اند، بلکه به الگویی برای مدیریت علمی پسماند تبدیل شده‌اند.

حالا نگاهی به گیلان بیندازیم: کارخانه‌های کمپوست رشت و انزلی با فناوری‌های قدیمی و ظرفیت‌های ناکافی، به زور نفس می‌کشند. در آستارا و فومن، زباله‌ها هنوز به روش‌های سنتی دفن یا رها می‌شوند. و بدتر از همه، سراوان، این زخم کهنه زیست‌محیطی، که شیرابه‌هایش سفره‌های آب زیرزمینی را مسموم کرده و سلامت نیم‌میلیون نفر را به خطر انداخته است. این محل دفن، نه‌تنها از مدیریت علمی بی‌بهره است، بلکه به کانونی برای اعتراضات اجتماعی تبدیل شده. چرا؟ چون ظاهراً اولویت جای دیگری است.

آیا این تفاوت فاحش، ریشه در زادگاه وزیر کشور ندارد؟ مازندران، با حمایت‌های ویژه و بودجه‌های هنگفت، انگار فرزند عزیزکرده دولت است، اما گیلان، با بحرانی به‌مراتب وخیم‌تر، در انتظار توجهی مانده که ظاهراً هرگز نمی‌رسد. اگر قرار باشد منابع ملی بر اساس وابستگی‌های جغرافیایی توزیع شود، تکلیف استان‌هایی که نماینده‌ای در کابینه ندارند چیست؟ مگر پسماند یک مسئله ملی و زیست‌محیطی نیست؟ چرا باید سیاست و هم‌ولایتی‌گری، آینده اکوسیستم شمال ایران را گروگان بگیرد؟

این نابرابری، تنها به محیط‌زیست آسیب نمی‌زند؛ جنگل‌های هیرکانی، تالاب انزلی و دریای کاسپین، که سرمایه‌های ملی ایران‌اند، زیر فشار این بی‌توجهی در حال نابودی‌اند. مطالعه‌ای از دانشگاه علوم پزشکی گیلان (۱۴۰۲) هشدار داده که نشت شیرابه‌های سراوان، آلودگی فلزات سنگین در آب‌های منطقه را به سطح خطرناک رسانده است. این یعنی فاجعه‌ای که نه‌تنها گیلان، بلکه کل منطقه را تهدید می‌کند.

آنچه این ماجرا را تلخ‌تر می‌کند، سکوت نهادهای نظارتی است. چرا سازمان بازرسی یا مجلس، به این تبعیض آشکار ورود نمی‌کنند؟ چرا گزارش شفافی از نحوه توزیع بودجه‌های زیست‌محیطی منتشر نمی‌شود؟ اگر وزارت کشور واقعاً متولی مدیریت بحران‌های ملی است، چرا این‌قدر یک‌طرفه به زادگاه وزیر توجه می‌کند؟

برای برون‌رفت از این بحران، گام‌های فوری لازم است. وزارت کشور باید کمیته‌ای با حضور کارشناسان محیط‌زیست و نمایندگان محلی تشکیل دهد تا طرحی جامع برای مدیریت پسماند گیلان، با محوریت سراوان، تدوین کند. تخصیص بودجه اضطراری برای نوسازی کارخانه‌های کمپوست و مهار شیرابه‌ها، می‌تواند جلوی فاجعه را بگیرد. در بلندمدت، زباله‌سوزهای مدرن و سیستم تفکیک زباله از مبدا، با مشارکت بخش خصوصی، می‌تواند حجم زباله‌های دفن‌شده را نصف کند. الگوبرداری از مازندران، اما با نگاهی عادلانه، راهگشاست.

وزیر کشور باید فراتر از زادگاهش ببیند. گیلان، با طبیعت بی‌نظیرش، شایسته این بی‌مهری نیست. اکنون زمان آن است که دولت، با شفافیت و عدالت، نشان دهد که محیط‌زیست ایران، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، برایش یکسان است. سراوان و گیلان منتظرند؛ وعده بس است، اقدام کنید.

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۲
محمد پور خوش سعادت

چالش‌ها و سناریوهای توسعه پایدار بندر انزلی در افق ۱۴۳۰

تحلیلی بر فرصت‌ها، موانع و آینده‌نگری بندر راهبردی انزلی

محمد پور خوش سعادت 

چکیده

بندر انزلی، نگین کاسپین و یکی از مهم‌ترین دروازه‌های تجاری و گردشگری ایران در شمال کشور، با ظرفیت‌های طبیعی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی بی‌نظیر خود، می‌تواند نقشی محوری در توسعه منطقه ایفا کند. اما این بندر راهبردی، با چالش‌های جدی نظیر آلودگی فزاینده محیط زیست، زیرساخت‌های ناکارآمد و بوروکراسی پیچیده دست و پنجه نرم می‌کند که توسعه پایدار آن را به خطر می‌اندازد. این مقاله با رویکرد سناریونگاری، چشم‌اندازهای محتمل آینده بندر انزلی را تا افق ۱۴۳۰ بررسی کرده و راهکارهای نوآورانه، فناورانه و اجتماعی را برای گذار از این چالش‌ها و دستیابی به توسعه‌ای پایدار و هوشمند ارائه می‌دهد.

مقدمه: 

بندر انزلی، واقع در سواحل نیلگون دریای کاسپین و قلب منطقه آزاد تجاری-صنعتی، از دیرباز شریان حیاتی اقتصاد شمال کشور بوده است. وجود تالاب بین‌المللی انزلی، سواحل بکر، تنوع زیستی غنی و موقعیت استراتژیک در کریدور شمال-جنوب، پتانسیل بی‌بدیلی برای تبدیل این بندر به یک هاب تجاری و اکوتوریستی منطقه‌ای ایجاد کرده است. با این حال، مجموعه‌ای از چالش‌های ساختاری، مدیریتی و زیست‌محیطی، مانع از شکوفایی کامل این ظرفیت‌ها شده است. نگاهی آینده‌نگر به وضعیت این بندر تا سال ۱۴۳۰، می‌تواند نقشه‌راهی برای توسعه‌ای پایدار و جامع ترسیم کند.

فرصت‌ها و موانع: 

برای درک بهتر مسیر پیش روی بندر انزلی، لازم است ابعاد مختلف توسعه آن، شامل قابلیت‌ها و موانع موجود، به‌دقت مورد بررسی قرار گیرد:

۱. محور اقتصادی: از کریدور شمال-جنوب تا اقتصاد دیجیتال

  قابلیت‌ها: موقعیت ممتاز در کریدور شمال-جنوب دسترسی بی‌نظیری به بازارهای آسیای میانه، روسیه و قفقاز فراهم می‌کند. معافیت‌های مالیاتی در منطقه آزاد، فرصتی طلایی برای جذب سرمایه‌گذاری است. ظرفیت‌های گسترده در کشاورزی، شیلات، صنایع دریایی و گردشگری، به همراه پتانسیل رشد چشمگیر اقتصاد دیجیتال، به‌ویژه در گردشگری و تجارت الکترونیک، نویدبخش آینده‌ای روشن است.

  موانع: کاهش فاجعه‌بار ذخایر ماهی‌های خاویاری و سفید به دلیل صید بی‌رویه و آلودگی گسترده، زنگ خطر را به صدا درآورده است. ضعف شدید در جذب سرمایه‌گذاری خصوصی به دلیل پیچیدگی‌های بوروکراتیک، زیرساخت‌های لجستیکی غیررقابتی در مقایسه با بنادر منطقه‌ای مانند باکو و آستراخان، و فقدان زیرساخت‌های فناوری برای پشتیبانی از تجارت دیجیتال و لجستیک هوشمند، از موانع اصلی در این محور هستند.

۲. محور سیاسی–اداری: گره‌گشایی از چالش‌های ساختاری

  قابلیت‌ها: انعطاف‌پذیری حقوقی منطقه آزاد، فرصتی برای سیاست‌گذاری‌های نوین و حمایت از نوآوری فراهم می‌آورد. امکان همکاری‌های بین‌المللی با کشورهای حاشیه دریای کاسپین در توسعه بنادر و لجستیک، پتانسیل عظیمی را در این حوزه ایجاد می‌کند.

  موانع: بوروکراسی گسترده در صدور مجوزهای زیست‌محیطی، ساخت‌وساز و تجاری، یکی از بزرگترین معضلات است. ناهماهنگی مزمن میان نهادهای ملی، استانی و محلی و نبود سیستم‌های دیجیتالی شفاف برای مدیریت سرمایه‌گذاری و مجوزدهی، بر این مشکلات می‌افزاید.

۳. محور اجتماعی: سرمایه انسانی در انتظار فرصت

  قابلیت‌ها: وجود نیروی کار تحصیل‌کرده و جوان با استعداد بالا در زمینه‌های فنی و فناوری اطلاعات، و تنوع فرهنگی مناسب برای رشد گردشگری و فعالیت‌های خلاق، از نقاط قوت انزلی در این محور است.

  موانع: تراکم جمعیتی بالا و فشار بر زیرساخت‌های شهری، به همراه نرخ بیکاری بالا، به‌ویژه در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، چالش‌های جدی اجتماعی ایجاد کرده است. کمبود زیرساخت‌های شهری نظیر فاضلاب مدرن، حمل‌وننقل عمومی و مسکن مقرون‌به‌صرفه، از دیگر موانع است.

۴. محور فرهنگی–گردشگری: احیای هویت انزلی

  قابلیت‌ها: جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی مانند تالاب انزلی، اسکله تاریخی، بازارهای سنتی و ورزش‌های آبی، پتانسیل بی‌نظیری برای توسعه گردشگری فراهم می‌کنند. انزلی می‌تواند به مقصدی برای گردشگری سلامت، اکوتوریسم و گردشگری دیجیتال تبدیل شود.

  موانع: ضعف شدید در بازاریابی دیجیتال و برندسازی بین‌المللی انزلی، کمبود هتل‌ها و اقامتگاه‌های بوم‌گردی با کیفیت، و آلودگی زیست‌محیطی که جذابیت سواحل و تالاب را کاهش داده است، از موانع اصلی در این حوزه هستند.

۵. محور محیط زیستی: نجات تالاب، نجات آینده

  قابلیت‌ها: تالاب انزلی، ثبت‌شده در کنوانسیون رامسر، یکی از باارزش‌ترین اکوسیستم‌های آبی کشور با تنوع زیستی بالا و گونه‌های نادر و بومی است.

موانع: ورود گسترده فاضلاب‌های خانگی و صنعتی (بیش از ۲۰۰,۰۰۰ مترمکعب در سال) به تالاب، کاهش شدید مساحت تالاب (تا ۷۰٪) به دلیل رسوبات، ورود زباله و خشکسالی، و تخریب جنگل‌ها و مراتع پیرامونی در نتیجه گسترش نامتوازن شهری، بحران زیست‌محیطی جدی ایجاد کرده است.

۶. محور زیرساختی: بنیان توسعه هوشمند

  قابلیت‌ها: دسترسی به سه مسیر حمل‌ونقل بین‌المللی: دریایی، ریلی و جاده‌ای، و ظرفیت توسعه بندر هوشمند با کمک فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیاء و انبارهای خودکار، از نقاط قوت انزلی در این محور است.

  موانع: فرسودگی شدید شبکه فاضلاب و آب‌رسانی شهری، کمبود پایانه‌های پیشرفته، انبارهای سردخانه‌ای و سامانه‌های لجستیکی دیجیتال، و فقدان سیستم حمل‌ونقل عمومی کارآمد که به افزایش ترافیک ناشی از توسعه خطی شهر دامن زده است، از چالش‌های اساسی زیرساختی هستند.

انزلی در افق ۱۴۳۰: سه سناریوی محتمل

آینده بندر انزلی، سرنوشتی محتوم نیست؛ بلکه نتیجه تصمیمات امروز و اقداماتی است که در پیش گرفته می‌شوند. سه سناریوی محتمل برای انزلی تا سال ۱۴۳۰ عبارتند از:

۱. سناریوی توسعه پایدار و هوشمند: نگین سبز کاسپین

در این سناریو، انزلی به واسطه احیای کامل تالاب با استفاده از تصفیه‌خانه‌های پیشرفته، لایروبی و بازسازی پوشش گیاهی، به یک نمونه موفق از توسعه پایدار تبدیل می‌شود. توسعه بنادر سبز با کشتی‌های برقی، سیستم‌های دیجیتال کنترل آلودگی و لجستیک هوشمند، از ویژگی‌های بارز این سناریو است. جذب سرمایه‌گذاری خارجی از طریق پنجره واحد سرمایه‌گذاری در منطقه آزاد، و استفاده گسترده از پلتفرم‌های دیجیتال برای گردشگری، تجارت و مدیریت شهری، منجر به کاهش بیکاری به زیر ۵٪، افزایش درآمد سرانه و تبدیل انزلی به هاب تجاری-اکوتوریستی منطقه‌ای خواهد شد.

۲. سناریوی توسعه ناپایدار و تخریب‌محور: فاجعه زیست‌محیطی

این سناریو، نتیجه اجرای پروژه‌های صنعتی بدون ارزیابی دقیق زیست‌محیطی، رشد بی‌رویه مهاجرت، نابودی منابع طبیعی و تشدید تنش‌های اجتماعی است. در این چشم‌انداز، قابلیت‌های گردشگری و اکولوژیکی انزلی به طور کامل از بین رفته، بیش از ۸۰٪ تالاب نابود می‌شود و نارضایتی اجتماعی و مهاجرت معکوس افزایش می‌یابد.

۳. سناریوی رکود و فرسایش مزمن: بندر فراموش‌شده

در این سناریو، تداوم ضعف مدیریتی، فرار سرمایه‌گذاران و خشک‌شدن تالاب، به همراه افزایش شدید بیکاری و مهاجرت جوانان، انزلی را از یک بندر فعال به منطقه‌ای محروم با اقتصادی راکد تبدیل خواهد کرد.

راهبردهای پیشنهادی برای تحقق توسعه پایدار: نقشه‌راهی به سوی آینده‌ای روشن

برای هدایت انزلی به سمت سناریوی "توسعه پایدار و هوشمند"، اتخاذ راهبردهای جامع و یکپارچه ضروری است:

  حکمرانی پایدار و هماهنگ: ایجاد شورای عالی توسعه پایدار انزلی با مشارکت فعال دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی، برای هماهنگی و هم‌افزایی تصمیمات ضروری است.

  سرمایه‌گذاری فناورانه: سرمایه‌گذاری در بنادر هوشمند، حمل‌ونقل سبز و سامانه‌های مدیریت اطلاعات یکپارچه، کارایی و رقابت‌پذیری بندر را افزایش می‌دهد.

  احیای زیست‌محیطی: اجرای پروژه‌های بزرگ زیست‌محیطی برای احیای تالاب انزلی، شامل تصفیه فاضلاب‌ها، لایروبی و جلوگیری از ورود آلاینده‌ها، از اولویت‌های اصلی است.

  برندسازی و بازاریابی هوشمند: برندسازی دیجیتال انزلی در حوزه گردشگری سلامت، طبیعت‌گردی و ورزش‌های آبی، با هدف جذب گردشگران داخلی و خارجی، باید در دستور کار قرار گیرد.

  نوآوری و کارآفرینی: راه‌اندازی مراکز نوآوری و شتاب‌دهنده‌ها در حوزه گردشگری دیجیتال، شیلات هوشمند و زیست‌فناوری، به توسعه اقتصاد دانش‌بنیان کمک شایانی خواهد کرد.

  اصلاح بوروکراسی: اصلاح بوروکراسی اداری با پلتفرم‌های صدور مجوز آنلاین، یکپارچه‌سازی مجوزها و کاهش زمان پاسخگویی به زیر ۳۰ روز، مشوق سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های اقتصادی خواهد بود.

جمع‌بندی: انزلی، آینده‌ای در گرو همت جمعی

بندر انزلی، با گنجینه‌ای از فرصت‌ها و چالش‌ها، در نقطه‌ای حساس از تاریخ خود قرار دارد. آینده این بندر راهبردی، در گرو تصمیمات شجاعانه امروز، اراده سیاسی قوی، همگرایی نهادی و مشارکت فعال مردم است. در این مسیر، فناوری، زیست‌محیطی‌اندیشی و نوآوری، سه محور نجات‌بخش خواهند بود. انزلی می‌تواند تا افق ۱۴۳۰ به الگویی درخشان از توسعه پایدار تبدیل شود، اگر همه با هم برای نجات آن گام برداریم.

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۹
محمد پور خوش سعادت

سونامی سرطان، فاضلاب نیمه‌کاره و «سرویس بهداشتی بزرگ» درافق گیلان 1430   

محمد پور خوش سعادت  Foumani.ir@gmail.com

استان گیلان، با اکوسیستم منحصربه‌فرد  و موقعیت استراتژیک در حاشیه دریای خزر، پتانسیل تبدیل شدن به الگوی توسعه پایدار ایران را دارد. اما این منطقه، زیر سایه بحران فاضلاب، به نماد ناکارآمدی ساختاری، بی‌عدالتی در تخصیص منابع و تهدیدی فزاینده برای سلامت عمومی، محیط‌زیست و اقتصاد محلی تبدیل شده است. این فاجعه، نتیجه دهه‌ها سوءمدیریت، فساد مالی و بی‌توجهی به زیرساخت‌های حیاتی است که تالاب انزلی را به «سرویس بهداشتی بزرگ» و مردم را به قربانیان «سونامی سرطان» بدل کرده است.

پروژه‌های نیمه‌تمام

در سال ۱۳۸۵، بانک جهانی اعتباری بالغ بر ۱۴۸.۵ میلیون دلار برای اجرای طرح‌های آب و فاضلاب در رشت و بندرانزلی تخصیص داد، که ۷۰ میلیون دلار آن به انزلی اختصاص داشت. این بودجه، با هدف ایجاد شبکه‌های مدرن جمع‌آوری و تصفیه فاضلاب، قرار بود استانداردهای زیست‌محیطی و بهداشتی این شهرها را به سطح کشورهای توسعه‌یافته نزدیک کند. اما تنها ۳.۲ میلیون دلار (۲.۲ درصد) جذب شد و پروژه‌ها در مرحله خاکبرداری متوقف شدند.

گزارش دیوان محاسبات   نشان می‌دهد که ۶۸ درصد این بودجه به دلیل «انحراف مالی» به پروژه‌های غیرمرتبط یا حساب‌های نامشخص منتقل شد. فقدان مکانیزم‌های حسابرسی شفاف و نظارت مستقل، این هدررفت را ممکن کرد. تا سال ۲۰۱۰، بانک جهانی به دلیل عدم پیشرفت، این طرح‌ها را از فهرست خود خارج کرد.

اکنون، پس از گذشت ۳۸ سال از آغاز پروژه‌های فاضلاب در این دو شهر، سیستم‌های موجود همچنان ناقص و غیراستاندارد هستند. بر اساس برآوردهای فعلی هزینه تکمیل این پروژه‌ها به دلیل تأخیرهای طولانی و تورم به ۲۷۰ میلیون دلار رسیده است. این رقم، معادل ۹ برابر بودجه اولیه (با احتساب ارزش زمانی پول) است و نشان‌دهنده خسارت هنگفت ناشی از ناکارآمدی مدیریتی است.

 عمق بحران در اعداد

بحران فاضلاب در گیلان با داده‌های تکان‌دهنده‌ای همراه است که نقض آشکار حق شهروندان به محیط‌زیست سالم را نشان می‌دهد:

عمر پروژه‌ها: از سال ۱۳۶۶، پروژه‌های فاضلاب رشت و انزلی آغاز شدند، اما تنها ۳۳ درصد از شبکه فاضلاب شهری تکمیل شده است.

شهرهای فاقد زیرساخت: از ۱۷ شهرستان گیلان، ۹ شهر  هیچ سیستم جمع‌آوری یا تصفیه فاضلاب ندارند. این در حالی است که میانگین شهرهای فاقد تصفیه‌خانه در ایران ۱۸ درصد است.

تصفیه‌خانه‌های ناکارآمد: تنها رشت، انزلی و لاهیجان تصفیه‌خانه دارند، اما این تأسیسات با ۵۲ درصد ظرفیت کار می‌کنند. گزارش شرکت آب و فاضلاب گیلان  نشان می‌دهد که تصفیه‌خانه رشت تنها ۴۱ درصد فاضلاب ورودی (معادل ۳۲,۰۰۰ مترمکعب در روز) را تصفیه می‌کند و مابقی به رودخانه‌های زرجوب و گوهررود سرریز می‌شود.

تولید و دفع فاضلاب: بر اساس گزارش سازمان حفاظت محیط‌زیست   سالانه ۹۸ میلیون مترمکعب فاضلاب در گیلان تولید می‌شود که ۷۸ میلیون مترمکعب (۸۰ درصد) بدون تصفیه به دریای خزر، تالاب انزلی یا خاک نفوذ می‌کند.این داده‌ها، نه‌تنها از نظر آماری شرم‌آورند، بلکه  نقض استانداردهای بین‌المللی مانند چارچوب‌های سازمان بهداشت جهانی  برای مدیریت فاضلاب را نشان می‌دهند.

سرویس بهداشتی بزرگ به نام تالاب انزلی

تالاب انزلی، یکی از ارزشمندترین تالاب‌های جهان ، به فاضلاب‌روباز  عظیم انسانی، صنعتی و بیمارستانی بیش از ۱.۲ میلیون نفر تبدیل شده است. گزارش مرکز تحقیقات محیط‌زیست ایران  نشان می‌دهد که روزانه ۱۳۵,۰۰۰ مترمکعب فاضلاب خام به تالاب سرازیر می‌شود، که ترکیب آن شامل ۵۸ درصد فاضلاب خانگی، ۳۳ درصد صنعتی و ۹ درصد بیمارستانی است. این آلودگی، اکوسیستم تالاب را به مرز فروپاشی رسانده است

تنوع زیستی: مرگ ۸۸ درصد گونه‌های بومی مانند ماهی سفید خزری و کاهش ۹۲ درصد جمعیت پرندگان مهاجر (از ۱۵۰ گونه به ۱۲ گونه) گزارش شده است. این کاهش، زنجیره غذایی تالاب را مختل کرده و اثرات دومینویی بر اکوسیستم منطقه دارد.

آلودگی شیمیایی: غلظت نیترات (۴۸ میلی‌گرم بر لیتر) و فسفات (۳.۲ میلی‌گرم بر لیتر) در آب تالاب، به ترتیب ۴.۸ و ۶.۴ برابر حد مجاز است، که منجر به پدیده  رشد بیش‌ازحد جلبک‌ها  و مرگ مناطق وسیعی از تالاب شده است.

بوی تعفن: انتشار گازهای سمی مانند هیدروژن سولفید (H₂S) در روزهای گرم، سطح کیفیت زندگی ساکنان را به شدت کاهش داده و آن‌ها را ناچار به استفاده از ماسک و بستن پنجره‌ها کرده است و قایقرانی در بخش هایی از تالاب را ناممکن کرده است

از منظر علمی، این وضعیت نه‌تنها تالاب انزلی را به یک «فاضلاب‌رو باز» تبدیل کرده، بلکه نقض تعهدات ایران در کنوانسیون رامسر برای حفاظت از تالاب‌های بین‌المللی است.

 مدل‌سازی‌های زیست‌محیطی  پیش‌بینی می‌کنند که در صورت تداوم روند کنونی، تالاب تا سال ۲۰۳۲ به یک باتلاق مرده تبدیل خواهد شد.

  سونامی سرطان  

گیلان به یکی از کانون‌های اصلی سرطان در ایران تبدیل شده است. داده‌های وزارت بهداشت   نشان می‌دهند:

میزان ابتلا: سالانه ۶,۹۵۰ نفر در گیلان به سرطان مبتلا می‌شوند، که نسبت به سال ۲۰۱۸ (۳,۰۵۰ مورد) ۲.۳ برابر شده است.

رتبه کشوری: با نرخ ۴۱۰ مورد به ازای ۱۰۰,۰۰۰ نفر، گیلان بالاترین نرخ سرطان در ایران را دارد (میانگین کشوری: ۲۱۵ مورد).

نوع سرطان: ۶۸ درصد موارد جدید، سرطان‌های گوارشی (معده، کبد، روده بزرگ) هستند. مطالعه اپیدمیولوژیک دانشگاه علوم پزشکی گیلان  تأیید می‌کند که ۸۲ درصد سرطان‌های روده بزرگ منشأ محیطی دارند.

عوامل محیطی، به‌ویژه آلودگی آب و خاک ناشی از فاضلاب، نقش کلیدی دارند:

آلودگی آب زیرزمینی: تحلیل آزمایشگاهی (۲۰۲۴) نشان داد که غلظت نیترات (۴۹ میلی‌گرم بر لیتر)، سرب (۰.۰۹ میلی‌گرم بر لیتر) و کادمیوم (۰.۰۱۲ میلی‌گرم بر لیتر) در آب زیرزمینی رشت و انزلی به ترتیب ۴.۹، ۴.۵ و ۴ برابر حد مجاز WHO است. نیترات با سرطان معده و روده بزرگ، و فلزات سنگین با سرطان کبد و کلیه مرتبط هستند.

میکروب‌های پاتوژن: فاضلاب خام حاوی باکتری‌هایی مانند Escherichia coli و Salmonella است که در نمونه‌های آب رودخانه‌های زرجوب و گوهررود  به ترتیب ۱۰ و ۱۰ CFU در میلی‌لیتر گزارش شده‌اند، که ۱۰۰ برابر حد مجاز است. این پاتوژن‌ها عامل اصلی شیوع هپاتیت A  ۵۲ مورد به ازای ۱۰۰,۰۰۰ نفر) و اسهال باکتریایی (۷۸ مورد به ازای ۱۰۰,۰۰۰ نفر) هستند، که ۵۵ درصد بالاتر از میانگین کشوری است.

مواد سرطان‌زا: ترکیبات آلی فرار (VOCs) و هیدروکربن‌های پلی‌آروماتیک (PAHs) در فاضلاب صنعتی، در نمونه‌های تالاب انزلی  شناسایی شدند. این مواد با افزایش ریسک سرطان‌های گوارشی و تنفسی مرتبط هستند.

از منظر اپیدمیولوژی، این داده‌ها نشان‌دهنده رابطه مستقیم بین آلودگی محیطی و افزایش بیماری‌هاست.

دلایل ریشه‌ای

سوءمدیریت و فساد مالی: هدررفت ۱۴۵ میلیون دلار از بودجه بانک جهانی، نتیجه نبود شفافیت و فساد سیستمی بود. تحلیل داده‌های دیوان محاسبات  نشان می‌دهد که ۷۰ درصد این بودجه به پروژه‌های غیرمرتبط منتقل شده است.

تبعیض در تخصیص منابع: مدل‌های تخصیص بودجه ملی   نشان می‌دهند که استان‌های مرکزی مانند اصفهان و تهران به طور میانگین ۳.۸ برابر گیلان بودجه زیرساختی دریافت کردند، با وجود نیازهای مشابه. این تبعیض، نتیجه نبود معیارهای علمی در اولویت‌بندی است و البته ضعف مدیران محلی و ضعف نمایندگان مجلس در گرفتن حق مردم گیلان است

فقدان نظارت و پاسخگویی: نبود نهادهای نظارتی پیگیر  و شاخص‌های عملکرد (KPIs) برای پروژه‌های فاضلاب، امکان رصد پیشرفت را از بین برد. تحلیل‌های مدیریت پروژه  نشان می‌دهند که فقدان چارچوب‌هانظارت فنی  در اجرای این طرح‌ها، عامل اصلی شکست آن‌هاست.

راهکارهای پیشنهادی

برای نجات گیلان، راهکارهای زیر مبتنی بر فناوری، مدیریت و شواهد علمی پیشنهاد می‌شوند:

تخصیص بودجه اضطراری و نظارت بین‌المللی: تخصیص ۴۰۰ میلیون دلار بودجه اضطراری برای تکمیل پروژه‌های فاضلاب در رشت، انزلی و ۹ شهر فاقد تصفیه‌خانه   

احیای تالاب انزلی: توقف ورود فاضلاب با احداث کانال‌های موقت و لایروبی با ظرفیت ۲ میلیون مترمکعب  . استفاده از فناوری‌های بیورمدیاسیون (مانند گیاه‌پالایی با نی‌زار) برای کاهش نیترات و فسفات. تخصیص بودجه لازم  برای این پروژه.

نوسازی و گسترش تصفیه‌خانه‌ها: بازسازی تصفیه‌خانه‌های موجود با فناوری بیوراکتور غشایی (MBR) برای افزایش راندمان به ۹۵ درصد. احداث ۹ تصفیه‌خانه مدولار با ظرفیت ۲۰۰,۰۰۰ مترمکعب در روز   هزینه تخمینی حدود  ۱۵۰ میلیون دلار (طرح بانک جهانی ) 

پیگیری قضایی و شفافیت: تشکیل کمیته تحقیق و تفحص با نظارت قوه قضاییه برای بررسی هدررفت بودجه بانک جهانی. ایجاد سامانه آنلاین شفافیت مالی با دسترسی عمومی برای رصد بودجه‌های آتی.

آگاهی عمومی و مدل‌سازی اجتماعی: راه‌اندازی کمپین‌های رسانه‌ای مبتنی بر مدل‌های تغییر رفتار   برای افزایش مطالبه‌گری. آموزش جوامع محلی برای کاهش آلودگی‌های خانگی با استفاده از اپلیکیشن‌های آموزشی.

بازسازی اقتصاد محلی: پاکسازی رودخانه‌ها با فناوری‌های نانوذرات برای حذف فلزات سنگین و تخصیص یارانه به کشاورزان برای استفاده از آب تصفیه‌شده.

 فاجعه‌ای که قابل پیشگیری است

فاجعه فاضلاب در گیلان، نتیجه دهه‌ها ناکارآمدی، فساد و بی‌توجهی به علم و داده است. تالاب انزلی در حال مرگ است، سرطان زندگی مردم را می‌بلعد و اقتصاد محلی در آستانه فروپاشی است. اما این بحران قابل حل است. با عزمی ملی، فناوری‌های مدرن و مدیریت مبتنی بر شواهد، می‌توان گیلان را به نگین سبز ایران بازگرداند. مردم این سرزمین حق دارند در محیطی سالم زندگی کنند و از ثروت طبیعی خود بهره‌مند شوند.

  آیا وقت آن نرسیده که با رویکردی علمی و مسئولانه، این فاجعه پایان یابد؟ اکنون زمان عمل است، نه بهانه‌تراشی.

 

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۱۲
محمد پور خوش سعادت

صنایع کوچک گیلان قربانی بی‌برنامگی و فرصت‌سوزی: چالش‌های مسیر گیلان ۱۴۳۰

محمد پور خوش سعادت   WWW.Foumani.ir

 

صنایع کوچک و متوسط SMEs در اقصی نقاط جهان، به عنوان نبض تپنده اقتصاد و پیشران اصلی اشتغال‌زایی و توسعه متوازن منطقه‌ای شناخته می‌شوند. استان گیلان نیز، با دارا بودن مزایای رقابتی چشمگیری نظیر دسترسی به پهنه دریای خزر، گنجینه‌های ارزشمند منابع طبیعی و پیشینه غنی در صنایعی همچون نساجی و صنایع غذایی، از این قاعده مستثنی نبوده است. اما، کژتابی‌های مدیریتی و سوءتدبیرهای ساختاری سبب شده‌اند تا این صنایع، به جای ایفای نقش محوری در توسعه اقتصادی استان، خود به کانون چالش‌ها و موانع پیشرفت بدل گردند. فقدان یک استراتژی مدون صنعتی، گسترش دامنه فساد ، توزیع ناعادلانه منابع حیاتی و غفلت نابخشودنی از مزیت‌های نسبی بومی، همگی دست به دست هم داده‌اند تا صنایع کوچک گیلان، از موتور محرکه توسعه به بخشی از بار سنگین بحران اقتصادی استان تبدیل شوند.

تاریخچه صنعتی گیلان: روایتی از اوج و فرود

دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی، دوران اوج صنعتی در استان گیلان بود. "شهر صنعتی رشت"، بنیان‌گذاری شده در سال ۱۳۵۳، نه تنها به عنوان یکی از پنج شهر صنعتی پیشگام و بزرگ ایران شناخته می‌شد، بلکه میزبان شماری از واحدهای صنعتی پیشرو در سطح ملی بود. صنایع نساجی خوشنامی چون ایران پوپلین، صنایع پوشش گیلان، ریسندگی خاور، ایران برک، فومنات و فرش گیلان، همگی نمادهایی از رونق صنعتی این دوره بودند و محصولاتشان در بازارهای داخلی و حتی خارجی، نامی آشنا داشت.

افول تدریجی صنعت  گیلان

با تغییر رویکرد کلان و اعلام گیلان به عنوان قطب کشاورزی در دولت سوم  ، متاسفانه، اولویت از توسعه صنعتی به سمت کشاورزی سوق یافت. این تغییر نگرش، اگرچه با هدف توسعه بخش کشاورزی صورت گرفت، اما به تدریج منجر به کم‌توجهی و رکود بسیاری از واحدهای صنعتی فعال در استان شد. در این دوران، نه تنها سیاست صنعتی منسجمی برای حفظ و توسعه صنایع موجود تدوین نشد، بلکه بسیاری از واحدهای تولیدی به دلیل عدم حمایت و ناتوانی در رقابت، چرخ تولیدشان از حرکت بازایستاد. این در حالی بود که استان همجوار، اردبیل، با اتخاذ رویکردی هوشمندانه و تمرکز بر توسعه صنایع تبدیلی کشاورزی، توانست مسیر توسعه صنعتی پایدارتر و متوازن‌تری را در پیش بگیرد.

وضعیت کنونی صنایع کوچک در گیلان

امروزه، صنایع کوچک در گیلان به صورت جزیره‌های پراکنده و بدون هیچگونه برنامه‌ریزی راهبردی منسجم توسعه یافته‌اند. واحدهای صنعتی کوچک، اغلب در نقاطی مستقر شده‌اند که نه تنها از نظر جغرافیایی ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند، بلکه فاقد توجیه اقتصادی لازم نیز هستند. این پراکندگی نامنظم، منجر به کاهش چشمگیر بهره‌وری، افزایش سرسام‌آور هزینه‌های تولید و دشواری در ایجاد هم‌افزایی بین واحدهای صنعتی شده است.

 درس‌هایی از اردبیل

نگاهی به وضعیت استان همجوار، اردبیل، به خوبی گویای عمق بی‌تدبیری‌ها در گیلان است:

 * تسهیلات بانکی: شاخص تسهیلات به سپرده  LDR  که نشان‌دهنده میزان تسهیلات اعطا شده بانک‌ها نسبت به سپرده‌های جذب شده است، در اردبیل به رقم قابل توجه ۹۸.۱ درصد می‌رسد. این بدان معناست که بانک‌های اردبیل، منابع بیشتری را در قالب تسهیلات در اختیار فعالان اقتصادی قرار می‌دهند. در مقابل، این شاخص در گیلان تنها ۶۴.۷ درصد است که نشان‌دهنده کمبود دسترسی به منابع مالی برای تولیدکنندگان گیلانی است.

 * صادرات صنعتی: در سال گذشته، استان اردبیل موفق به صادرات بیش از ۲۰۰ میلیون دلار کالا شده است. این در حالی است که گیلان، با وجود برخورداری از بنادر فعال و مزیت همجواری با کشورهای حاشیه خزر، سهم بسیار ناچیزتری در صادرات صنعتی دارد. این امر، گواه روشنی بر عدم بهره‌گیری مناسب از ظرفیت‌های تجاری استان است.

چالش‌های اساسی توسعه صنایع کوچک در گیلان

۱. فقدان سکاندار: بی‌برنامگی و نبود راهبرد صنعتی

شاید بتوان گفت، مهم‌ترین چالش پیش روی صنایع کوچک گیلان، فقدان یک نقشه راه صنعتی مدون و جامع است. برخلاف استان‌هایی نظیر اردبیل که با تدوین برنامه‌های مشخص برای توسعه صنایع تبدیلی کشاورزی، مسیر روشنی را برای فعالان اقتصادی ترسیم کرده‌اند، در گیلان هیچ استراتژی بلندمدتی برای توسعه صنعتی، مبتنی بر مزیت‌های رقابتی استان، به چشم نمی‌خورد. این فقدان راهبرد، نه تنها سرمایه‌گذاران را سردرگم کرده، بلکه مانع از تخصیص بهینه منابع و شکل‌گیری خوشه‌های صنعتی پویا شده است.

۲. رانت اقتصادی و تصمیمات جانبدارانه

متاسفانه، در دو دهه اخیر، یک جریان سیاسی-اقتصادی خاص، سایه‌ای سنگین بر فرآیند تصمیم‌گیری‌های صنعتی استان افکنده است. این جریان، با اعمال نفوذ در تخصیص منابع محدود استان به پروژه‌های غیرمولد و عمدتاً وابسته به خود، نه تنها فضای رقابت سالم را از بین برده، بلکه زمینه را برای رشد قارچ‌گونه واحدهای ناکارآمد و وابسته به رانت فراهم کرده است. این امر، فعالان اقتصادی سالم و نوآور را دلسرد و از گردونه رقابت خارج کرده است.

۳.  عملکرد ناموفق منطقه آزاد انزلی

منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی که با هدف توسعه صادرات غیرنفتی و جذب سرمایه‌گذاری خارجی ایجاد شد، متاسفانه در عمل به محلی برای واردات بی‌رویه کالاهای مصرفی تبدیل شده است. آمارهای  منتشره فقط سال 1401 نشان می‌دهد که از مجموع ۱.۵ میلیون تن جابه‌جایی کالا در بندر انزلی، تنها ۱۰ درصد آن مربوط به صادرات بوده است. این عملکرد ضعیف، نشان‌دهنده انحراف از اهداف اولیه و عدم بهره‌گیری مناسب از این ظرفیت بالقوه برای توسعه صنایع صادرات‌محور در استان است.

۴. تبعیض ناروا: بی‌عدالتی در تخصیص منابع ملی

با وجود پتانسیل‌های انکارناپذیر گیلان در حوزه‌های مختلف صنعتی، این استان سهم بسیار ناچیزی از منابع سرمایه‌گذاری صنعتی در سطح ملی دریافت می‌کند. در حالی که استان‌هایی مانند اصفهان و یزد به ترتیب بیش از ۲۰ درصد از بودجه صنعتی کشور را به خود اختصاص می‌دهند، سهم گیلان از این منابع حیاتی، تنها حدود ۵ درصد است. این تخصیص ناعادلانه منابع، نه تنها مانع از رشد صنایع موجود شده، بلکه امکان ایجاد صنایع جدید و بهره‌گیری از ظرفیت‌های استان را نیز محدود کرده است.

۵. تغییر کاربری اراضی کشاورزی

یکی دیگر از چالش‌های جدی پیش روی توسعه پایدار در گیلان، پدیده شوم تغییر کاربری اراضی کشاورزی است. سوداگران در دهه گذشته، متاسفانه بیش از ۱۰۰۰۰ هکتار از بهترین اراضی کشاورزی استان تغییر کاربری داده‌اند. این روند نگران‌کننده، نه تنها امنیت غذایی را در معرض تهدید قرار می‌دهد، بلکه با از بین بردن ظرفیت‌های کشاورزی، امکان توسعه صنایع تبدیلی مرتبط با این بخش را نیز محدود می‌کند.

پیامدهای بحران صنعتی در گیلان: زخم‌های عمیق بر پیکره جامعه

۱. پیری زودرس: بحران اجتماعی و جمعیتی

گیلان با داشتن ۲۵ درصد جمعیت بالای ۶۰ سال، به عنوان پیرترین استان ایران شناخته می‌شود. نرخ باروری پایین (۱.۳ فرزند به ازای هر زن) و مهاجرت گسترده جوانان تحصیل‌کرده به سایر استان‌ها به دلیل نبود فرصت‌های شغلی مناسب، آینده جمعیتی استان را با چالش‌های جدی مواجه کرده است. این روند، نه تنها ساختار جمعیتی استان را نامتوازن کرده، بلکه نیروی کار جوان و فعال را از گیلان خارج کرده است.

۲. سایه شوم بیکاری: فقر و نابرابری اجتماعی

نرخ بیکاری در استان گیلان در حال حاضر حدود ۸.۲ درصد است، اما این رقم برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی تا ۲۵ درصد نیز تخمین زده می‌شود. این وضعیت اسفناک، منجر به کاهش شدید کیفیت زندگی شهروندان، افزایش نابرابری‌های اجتماعی و گسترش دامنه فقر در استان شده است. جوانان تحصیل‌کرده که سرمایه اصلی هر جامعه‌ای محسوب می‌شوند، به دلیل نبود فرصت‌های شغلی مناسب، مجبور به ترک دیار خود شده‌اند.

۳. فرصت‌های سوخته: حسرت توسعه نیافته

گیلان با برخورداری از موقعیت استراتژیک و دسترسی به دریای خزر، می‌توانست به یکی از قطب‌های مهم تجارت و صادرات در منطقه تبدیل شود. بنادر فعال این استان، ظرفیت بالقوه‌ای برای توسعه صنایع صادرات‌محور و ایجاد رونق اقتصادی داشته‌اند. اما، به دلیل بی‌توجهی و عدم برنامه‌ریزی صحیح، این فرصت‌های طلایی به سادگی از دست رفته‌اند و گیلان نتوانسته است از مزیت‌های جغرافیایی خود به نحو مطلوب بهره‌برداری کند.

راهکارها برای گیلان ۱۴۳۰: بارقه‌های امید در افق پیش رو

۱. ترسیم مسیر روشن: تدوین نقشه راه صنعتی

 * توسعه خوشه‌های صنعتی: شناسایی و توسعه خوشه‌های صنعتی مبتنی بر مزیت‌های نسبی استان، نظیر صنایع مرتبط با چای، برنج، آبزی‌پروری و صنایع چوبی، با هدف افزایش رقابت‌پذیری و ایجاد هم‌افزایی بین واحدهای تولیدی.

 * ایجاد زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای: برقراری ارتباط مؤثر بین صنایع کوچک و بزرگ و ایجاد زنجیره‌های تولید منطقه‌ای با بهره‌گیری از ظرفیت‌های محلی و کاهش وابستگی به واردات مواد اولیه.

۲.  مبارزه با فساد و ارتقای شفافیت

 * استقرار نظام شایسته‌سالاری: ایجاد یک نظام شفاف و مبتنی بر شایستگی در فرآیند تخصیص منابع و ارائه تسهیلات به واحدهای تولیدی، با هدف جلوگیری از رانت و فساد.

* نظارت دقیق بر منطقه آزاد انزلی: بازنگری در اهداف و عملکرد منطقه آزاد انزلی و تغییر جهت آن به سوی توسعه صادرات غیرنفتی و جذب سرمایه‌گذاری در صنایع تولیدی.

۳. تخصیص عادلانه: اجرای آمایش سرزمینی

 * تخصیص منابع بر اساس ظرفیت‌ها: تخصیص منابع مالی و زیرساختی بر اساس ظرفیت‌های طبیعی، اقتصادی و جمعیتی هر منطقه از استان، با هدف ایجاد توسعه متوازن.

 * جلوگیری از صنایع آب‌بر: ممانعت از احداث صنایع آب‌بر در مناطق کم‌آب کشور و هدایت این صنایع به استان‌های شمالی نظیر گیلان که از منابع آبی غنی برخوردارند.

۴. توانمندسازی تولیدکنندگان: حمایت هدفمند از صنایع کوچک

 * تسهیلات کم‌بهره: ارائه تسهیلات بانکی با نرخ سود پایین و شرایط بازپرداخت مناسب به واحدهای تولیدی کوچک و متوسط، با هدف تامین سرمایه در گردش و توسعه آن‌ها.

 * ایجاد مراکز نوآوری و فن بازارها: تاسیس و حمایت از مراکز نوآوری و فن بازارها برای تسهیل انتقال فناوری، ارتقای سطح دانش فنی و توسعه محصولات جدید در صنایع تبدیلی و سایر بخش‌ها.

۵. پاسداری از میراث سبز: حفظ اراضی کشاورزی

 * قوانین سختگیرانه: تصویب و اجرای قوانین سختگیرانه برای جلوگیری از تغییر کاربری غیرقانونی زمین‌های کشاورزی و برخورد قاطع با متخلفان.

 * حمایت از کشاورزان: ارائه تسهیلات و آموزش‌های لازم به کشاورزان برای افزایش بهره‌وری و توسعه صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی در راستای ایجاد ارزش افزوده.

گامی به سوی فردا

صنایع کوچک گیلان، قربانی ضعف‌های ساختاری و بی‌تدبیری‌های مدیریتی شده‌اند، نه فقدان استعداد و ظرفیت. تحقق رویای گیلان ۱۴۳۰، مستلزم یک عزم جدی و همه‌جانبه برای اجرای راهکارهای پیشنهادی است. با تدوین یک نقشه راه صنعتی واقع‌بینانه، مبارزه بی‌امان با فساد، اجرای دقیق آمایش سرزمینی و حمایت هوشمندانه از صنایع کوچک، می‌توان امیدوار بود که گیلان بار دیگر جایگاه شایسته خود را در اقتصاد کشور بازیابد. آینده این استان سرسبز، بیش از هر زمان دیگری، به تصمیمات قاطع و اقدامات هوشمندانه امروز گره خورده است.

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۷:۴۰
محمد پور خوش سعادت

آقایان و خانم ها

علی عباس‌زاده، سعید آقایی ملاسرایی ,سعید سیمیاری همدم , فاطمه قلی‌پور، بهرنگ مودب،علی رمضانی , مهدی صفاتی، حجت سجادی، بابک صیاد، مهدی محوی , سید فرشید فلاح، کامبیز راحمی‌پور، نریمان یوسفی، مرتضی فلاح کرگان، مرتضی یوسف‌پور، زهرا میر اعلمی، حسین استقامتی، امین مغفرتی، مازیار سیدنژاد، ابوعلی گلزاری، عرفان منصوریان، علیرضا فدایی‌پور، محمد مهدی پور، سارنگ حسن‌پور، رضا نادم، حسین نقاشی، سعید آفتابی، علی انجم‌روز، ابراهیم خردکیش، مهدی هدایتی، علی‌اکبر پورعلی، جواد نظری‌مقدم، سجاد ستوده، جواد حسن‌بیگی، علی شفاهی، حمزه کامران‌زاده، حسین عزیزی، سیامک احمدزاده، محمد علی بصیری، احمد گلزار، علیرضا زادبر، سید جلال نورحسینی، علی باستی، عادل علوی، مجتبی نعیمی، علیرضا سحرخیز، حجت نظری، مهدی جعفری، سیدعلی زربافی، علیرضا کنعان‌رو، پیروز فخر محمدیان، سجاد مصلحی، روح‌الله بخشی‌نژاد، ناصر اسماعیل‌پور، مجید عزیزی، جهانبخش جم، آرمان پورقربان، فرشاد شریفی، مرتضی برگستان، معین مهدوی‌نیا، فرزاد پریزاد، عبدالرضا ابراهیمی، مانی زرشکی، صادق زرین، حامد رضایی‌مناف، فرزانه طواف‌زاده، علی کامران‌زاده فومنی، طاهر کرم‌دوست، محمد انام‌پور، محمد فرحی، فریبرز سعیدی‌کیا، ایمان ظلمتی، حامد قلی‌زاده، محمد قنبرزاده، کیان پوررهنما، روح‌الله غفاری، نازنین اسماعیل‌پور، جواد شفیعی‌ثابت، رضا جمشیدی چناری، بابک شکوهی‌راد، مهرداد ورزل‌دوست، طهمورث عموپور، مجید بهستانی، مصطفی انصاری، نسیم طواف‌زاده، محمد حسین ضمیریان، فرشاد نوروزپور، سهیل سجودی، بابک مهدی زاده، سجاد حسینی، میثم عفتی، تقی زاده، روح الله پور اسماعیلی، سیاوش اقاجانی، حسین بهمنش، امین مهر اور، سامان جوزی، حمید رضا راغب، مازیار حسینی، محمد جواد باقری ارومی، هادی ادیب، ابوذر باقر سلیمی، داوود سیابی، سید محمد اسحاقی، قاسم مصفا مجید فاتحی، نسیم خاصی، امیر محمد پور، مهدی نورسته، پیمان قاسم زاده، مهدی خورشند، محمد امین مظلوم، حامد توکلی دارستانی، سعید بابایی، مرتضی عبدالهی، حجت عمویی فومنی، بهاره پورمرادی، مجید استوار، محمد رضا یاوری، ایمان رنجکش، مهدی لطفی چهارده، مهدی علیزاده، مرتضی مسرور نودهی، عباس نعیمی جور شری، حامد نقوی، علی پیک حرفه، امیر حسین ابر شهر، مجتبی یوسفی نژاد , کوثرغریب, ثمانه حسینی نوید, وحید بافکری ,روح الله وحیدی رودپیشی,مجتبی جعفری,امید ساعی, محمد منسومی, سجاد باشی , غلامرضا رضایی باز نشین , 

سلام علیکم

دعوتی برای ساختن آینده‌ای بومی ,  گیلان بی‌نقشه؛ فرصتی در آستانه‌ی تهدید

گیلان، سرزمینی با تنوع زیستی بی‌نظیر، فرهنگ کهن، نخبگان بسیار، موقعیت جغرافیایی ممتاز و منابع طبیعی غنی است. اما با همه‌ی این داشته‌ها، در بسیاری از شاخص‌های توسعه، در جایگاه قابل قبولی قرار ندارد.

مسئله این نیست که گیلان چیزی ندارد؛ مسئله این است که نمی‌داند با آنچه دارد، چه باید بکند ,  و بدتر از آن، کسی هم برایش برنامه‌ای ندارد.

امروز، ما جوانان و نخبگان گیلانی با انتخابی حیاتی روبه‌روییم: تماشاگر توسعه باشیم یا سازنده‌ی آن. این نامه دعوتی‌ست به تصمیم دوم.

۱. وضعیت موجود گیلان: واقعیت‌های تلخ در سایه‌ی فرصت‌های سوخته

الف) تصویر آماری و اقتصادی:

 • نرخ بیکاری، به‌ویژه در میان جوانان تحصیل‌کرده، بالاتر از میانگین کشوری است.

 • اقتصاد استان وابسته به کشاورزی سنتی، خدمات ناپایدار و گردشگری فصلی است.

 • سهم صنعت در تولید ناخالص استان پایین و غیررقابتی است.

 • سرمایه‌گذاری فناورانه و استارتاپی تقریباً نامحسوس است.

 • پدیده مهاجرت نخبگان و فرار مغزها رو به افزایش است.

 • فرسایش روستاها و گسترش حاشیه‌نشینی، بنیان اجتماعی گیلان را تهدید می‌کند.

ب) ناکارآمدی تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی:

 • هیچ سند توسعه‌ی بومی، منسجم و پویایی برای گیلان وجود ندارد.

 • اسناد موجود، اغلب ترجمه ناقصی از برنامه‌های ملی‌اند و با واقعیت‌های گیلان هماهنگ نیستند.

 • تصمیم‌ها بیشتر در تهران گرفته می‌شوند؛ بی‌اطلاع از بافت اجتماعی، محیطی و تاریخی گیلان.

 • نگاه مرکزگرا، گیلان را تنها “محل گردشگری” می‌بیند، نه “منطقه‌ای استراتژیک برای توسعه.

۲. تحلیل نظری: گیلان در تله‌ی توسعه‌نیافتگی

الف) نظریه وابستگی – گونار میردال:

 • توسعه‌نیافتگی گیلان بازتابی از پیرامونی‌بودن استان و تصمیم‌سازی در مرکز (تهران) است.

 • گیلان تابع سیاست‌هایی است که نه از دل آن برمی‌آیند و نه برای آن طراحی شده‌اند.

ب) نظریه نوسازی:

 • گیلان میان سنت و مدرنیته معلق مانده است.

 • فناوری وارد شده، اما بدون تطبیق با فرهنگ بومی، نتیجه آن بی‌هویتی و سردرگمی فرهنگی شده است.

ج) نظریه سرمایه اجتماعی – رابرت پاتنام:

 • ضعف مشارکت مدنی، بی‌اعتمادی عمومی و انزوای نخبگان، سرمایه اجتماعی استان را فرسوده کرده است.

 • پیوند میان دانشگاه، جامعه و نهادهای اجرایی تقریباً گسسته است.

۳. گیلان بی‌نقشه: پرسش بنیادین و جمع‌بندی وضع موجود

سؤال کلیدی: چرا گیلان توسعه نیافته؟

پاسخ ساده اما عمیق است: نه‌تنها ابزار توسعه را نداریم، بلکه حتی زبان مشترکی برای توسعه نداریم.

 • توسعه فرایندی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است، نه صرفاً یک برنامه عمرانی.

 • گیلان هیچ نقشه راه مشخصی ندارد؛ نه از بالا طراحی شده و نه از پایین جوشیده است.

 • فقدان نهاد هدایت‌گر، نبود گفتگوهای جمعی و انفعال مدیریتی، استان را به بن‌بست کشانده‌اند.

۴. راه‌حل‌ها و فراخوان: توسعه را از خودمان آغاز کنیم

اگر بپذیریم که گیلان هیچ نقشه روشنی ندارد و اگر باور کنیم که آینده این سرزمین در دست ماست، باید همین امروز نخستین قدم‌ها را برداریم. این گام‌ها می‌توانند چنین باشند:

۱) تشکیل «اتاق فکر توسعه گیلان»

 • نهادی مستقل، بومی و مشارکتی؛ متصل به دانشگاه، جامعه مدنی، رسانه و مردم.

 • رصد و طراحی مشکلات و ظرفیت‌ها، ارائه چشم‌انداز توسعه، نظارت فکری بر طرح‌ها.

۲) تدوین «نقشه راه توسعه گیلان»

 • برآمده از واقعیت‌های محلی؛ با مشارکت همه اقشار (جوانان، زنان، کشاورزان، دانشگاهیان).

 • جایگزین برنامه‌های مرکزگرا؛ با پیوست‌های زیست‌محیطی، فرهنگی و اجتماعی.

۳) بازتعریف نقش دانشگاه‌ها

 • تبدیل دانشگاه‌ها از مراکز آموزشی به مراکز تولید فکر توسعه.

 • ارتباط با صنعت، سیاست‌پژوهی، برگزاری نشست‌های مسئله‌محور.

۴) ایجاد رسانه توسعه‌محور مستقل

 • رسانه‌ای فراتر از خبر، برای آموزش، تحلیل و تولید گفتمان توسعه.

 • پیونددهنده نخبگان، مردم و فعالان اجتماعی.

۵) تربیت نسل جدید کنشگران توسعه

 • آموزش زبان توسعه، مهارت تصمیم‌سازی و تربیت مدیران آینده از میان جوانان.

 • آغاز فرآیند از مدارس، انجمن‌ها و دانشگاه‌ها.

۶) یادگیری از استان‌های موفق

 • تبادل تجربه با استان‌هایی مثل یزد، اصفهان، خراسان رضوی.

 • استفاده از الگوهای موفق نهادسازی، سیاست‌گذاری و مشارکت‌محور.

در پایان ؛

 گیلان، اگر ما برایش نقشه نکشیم

تا وقتی ما برای گیلان نقشه نکشیم، دیگران فقط برای استراحت، ویلاسازی و گذران تعطیلات به آن نگاه خواهند کرد.

تا وقتی ما سکوت کنیم، تهران تصمیم خواهد گرفت.

تا وقتی جوانان ساکت بمانند، گیلان همچنان در حاشیه خواهد ماند.

نسل ما اگر بخواهد، می‌تواند نه‌فقط یک استان، که الگویی از توسعه‌ی بومی، مشارکتی و پایدار بسازد.

از گیلان، برای گیلان

ارادتمند محمد پور خوش سعادت   بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۴

۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۹:۵۹
محمد پور خوش سعادت

منطقه آزاد یا منطقه آزار؟
حیاط خلوت دولت‌ها به نام توسعه، به کام رانت خواران 

محمد پورخوش‌سعادت

دو دهه پیش، منطقه آزاد انزلی با وعده توسعه، اشتغال‌زایی و رونق اقتصادی آغاز به کار کرد؛ وعده‌ای که امروز، در نگاه بسیاری از شهروندان بندر انزلی، به کابوسی بدل شده است. منطقه‌ای که باید موتور محرک اقتصاد شمال کشور می‌بود، امروز به ساختاری مبهم، ناکارآمد و گاه آزاردهنده برای مردم محلی تبدیل شده است.

قاچاق به جای تولید؛ اقتصاد محلی در حاشیه

قرار بود منطقه آزاد، بستر تولید و صادرات باشد. اما در عمل، انزلی به یکی از مسیرهای اصلی ورود کالای قاچاق به کشور بدل شده است. طبق گزارش مشترک کمیسیون اصل ۹۰ و دیوان محاسبات، در برخی موارد، حجم قاچاق از مناطق آزاد تا ۱۵۰ برابر میزان سرمایه‌گذاری واقعی بوده است. تنها در سال ۱۴۰۲، ارزش کالاهای قاچاق ورودی از این مناطق به ۳۵ هزار میلیارد تومان رسیده است. بخشی از این رقم سهم منطقه آزاد انزلی است؛ سرمایه‌ای که می‌توانست چرخ اقتصاد محلی را به حرکت درآورد، اما به جیب دلالان و قاچاقچیان رفته است.

سهم ناچیز مردم انزلی؛ جهش قیمت، افت کیفیت زندگی

افزایش قیمت مسکن و اجاره، رقابت نابرابر کسب‌وکارهای محلی با سرمایه‌داران بزرگ، و تمرکز خدمات بر اقلیت خاص، ترافیک ، قطع مکرر برق ، باعث شده مردم بومی از منافع منطقه آزاد بی‌بهره بمانند. در گفت‌وگوهایی که در دوره فرمانداری با کسبه بازار داشتم، بارها شنیدم: «منطقه آزاد نه‌تنها کمکی به ما نکرد، بلکه با گرانی و رقابت ناعادلانه، کسب‌وکارمان را به مرز تعطیلی رسانده است.»

برچسب «برخوردار»؛ محرومیت در لباس توسعه

حضور منطقه آزاد، انزلی را در نگاه برنامه‌ریزان «شهر برخوردار» جلوه داده؛ اما در عمل، این برچسب موجب کاهش تخصیص بودجه و منابع دولتی به شهر شده است. نه زیرساخت‌ها بهبود یافته‌اند، نه حمایت هدفمندی از مردم صورت گرفته. بندر انزلی امروز در تنگنای میان دو واژه گرفتار است: «برخوردار» در آمار، «محروم» در واقعیت.

انزلی می‌توانست ارس باشد

منطقه آزاد ارس در جلفا، نمونه‌ای موفق از مدیریت هدفمند مناطق آزاد است. از سال ۱۳۸۴، با تمرکز بر صنایع پاک، کشاورزی، گردشگری و جذب سرمایه‌گذاری خارجی، بیش از ۶۰۰۰ شغل برای مردم محلی ایجاد کرده و در سال گذشته ۲۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری خارجی جذب کرده است. مقایسه این عملکرد با منطقه آزاد انزلی، تضادی آشکار را به تصویر می‌کشد: توسعه ممکن است، اگر اراده باشد.

پرداختی‌های نجومی؛ فاصله‌ای تلخ میان مدیر و مردم

گزارش دیوان محاسبات کشور در سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که میانگین حقوق برخی مدیران ارشد در منطقه آزاد انزلی تا پنج برابر میانگین درآمد خانوارهای بومی است. این در حالی است که نرخ بیکاری در بندر انزلی به ۱۲.۵ درصد رسیده و بسیاری از خانواده‌ها با مشکلات معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. شکاف فزاینده میان مدیران برخوردار و مردمی که تنها شاهد افزایش هزینه‌ها هستند

راهکارهایی برای بازگرداندن امید به مردم

    1.    شفاف‌سازی مالی: انتشار عمومی حقوق مدیران، هزینه‌های سفر و پذیرایی، و گزارش‌های مالی سالانه.
    2.    پاسخگویی به مردم: برگزاری نشست‌های پرسش و پاسخ با شهروندان انزلی برای ارائه توضیحات شفاف درباره برنامه‌های توسعه.
    3.    حمایت از کسب‌وکارهای محلی: ایجاد بازارچه‌های دائمی، اعطای وام‌های کم‌بهره، و ارائه آموزش‌های تخصصی.
    4.    اصلاح نظام پرداخت مدیران: تعدیل حقوق‌ها متناسب با عملکرد و واقعیت‌های اقتصادی منطقه.
    5.    سهم‌برداری شهر از درآمد منطقه: تخصیص بخشی از درآمد منطقه آزاد به پروژه‌هایی چون بازسازی خیابان‌ها، لایروبی تالاب و بهسازی شنبه بازار روگا ، بهبود سیستم فاضلاب و برق شهری و رستایی انزلی 
    6.    اصلاح ساختار مناطق آزاد: مقابله با تبدیل این مناطق به حیاط خلوت سیاسی و مالی.

نتیجه‌گیری: انزلی، شایسته بهتر است

منطقه آزاد انزلی باید به مردم انزلی بازگردد. شهری با موقعیت بندری ممتاز، ظرفیت گردشگری بی‌نظیر و پیشینه تاریخی پرافتخار، سزاوار نقشی بزرگ‌تر از آن چیزی است که امروز در ساختار منطقه آزاد برایش تعریف شده. توسعه پایدار، با شفافیت، عدالت و مشارکت مردم ممکن است؛ و انزلی می‌تواند، اگر بخواهد، ستاره واقعی شمال ایران باشد.

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۱:۰۵
محمد پور خوش سعادت

 

محمد پور خوش سعادت    

مقدمه: گیلان در آینه آلاشتات 

استان گیلان با برخورداری از جنگل‌های هیرکانی، تالاب انزلیو سواحل دریای خزر، از نظر پتانسیل‌های طبیعی، قابل مقایسه با منطقه آلاشتات در اتریشاست. آلاشتات که زمانی با چالش‌های مشابه مدیریت پسماند، آلودگی آب و تخریب جنگل‌ها) روبه‌رو بود، امروز به الگویی بین‌المللی در توسعه پایدارتبدیل شده است. این مقاله با الهام از تجربیات آلاشتات، راهکارهای عملی برای گذار گیلان به سمت آینده‌ای سبز ارائه می‌دهد

 

الف _ بحران پسماند: از سراوان تا چشم‌انداز «صفر دفنی» به سبک اتریش

۱. وضعیت کنونی گیلان – سراوان در آستانه بحران محیط‌زیستی

                •             حجم زباله: بیش از ۱۲۰۰ تن در روز زباله وارد محل دفن سراوان می‌شود.

                •             خطر زیست‌محیطی: نشت شیرابه‌های سمی، آلودگی آب‌های زیرزمینی و آسیب به اکوسیستم.

                •             فقدان زیرساخت:

                •             تفکیک زباله از مبدأ انجام نمی‌شود.

                •             زیرساخت بازیافت و پردازش مکانیزه وجود ندارد.

                •             بار سنگین مدیریت پسماند بر دوش شهرداری‌ها و طبیعت.

۲. الگوی موفق: آلاشتات، اتریش (از دفن تا صفر دفنی)

اجرای سیاست Zero Waste از اوایل دهه ۲۰۰۰ با ویژگی‌های کلیدی:

                •             تفکیک اجباری زباله در ۵ سطح:

                •             کاغذ

                •             پلاستیک

                •             شیشه

                •             مواد آلی (کمپوست‌پذیر)

                •             ضایعات الکترونیکی

                •             سیاست‌های قاطع:

                •             جریمه‌های سنگین (تا ۱۰۰۰ یورو برای تخلفات مکرر)

                •             آموزش همگانی در مدارس و رسانه‌ها

                •             فناوری پیشرفته WTE (Waste to Energy):

                •             نیروگاه‌های مدرن با راندمان تا ۹۵٪

                •             تولید برق و گرما از زباله‌های غیربازیافتی

                •             مشارکت بخش خصوصی: همکاری با شرکت‌هایی مانند Saubermacher

۳. نقشه راه پیشنهادی برای گیلان

الف. تعطیلی تدریجی سراوان

                •             توقف تدریجی دفن زباله

                •             احداث مجتمع‌های مدرن پردازش پسماند در شرق و غرب استان

                •             احیای زیست‌محیطی سراوان (پوشش گیاهی، تصفیه شیرابه)

ب. اجرای تفکیک زباله از مبدأ

                •             آغاز طرح پایلوت در شهرهای رشت و انزلی

                •             مشوق مالی: کاهش عوارض شهرداری برای خانوارهای فعال

                •             آموزش خانه‌به‌خانه و ایجاد فرهنگ‌سازی از مدارس

ج. تبدیل زباله به انرژی

                •             احداث واحدهای بیوگاز کوچک و بزرگ

                •             امکان احداث نیروگاه WTE با مشارکت سرمایه‌گذاران خارجی

                •             الگوگیری از تجربه Saubermacher در اتریش

د. بستر دیجیتال و نظارتی

                •             توسعه سامانه ردیابی پسماند (کد QR برای هر خانوار)

                •             سیستم‌های مدیریت هوشمند جمع‌آوری و تفکیک

                •             شفاف‌سازی داده‌ها برای نظارت مردمی و رسانه‌ای

۴. مزایای اجرایی این طرح

محور       دستاورد

زیست‌محیطی          توقف آلودگی خاک و آب؛ احیای منابع طبیعی

اقتصادی  اشتغال در صنایع بازیافت؛ صرفه‌جویی در دفن

اجتماعی  مشارکت شهروندان و ارتقای فرهنگ زیست‌پایدار

فناورانه    ورود نوآوری و cleantech به مدیریت شهری

 

با الگوبرداری از تجربه موفق اتریش، استان گیلان می‌تواند با تغییر نگرش، نوسازی زیرساخت و جلب مشارکت عمومی و خصوصی، از بحران زباله عبور کرده و به عنوان اولین استان با سیستم «صفر دفنی» در ایران مطرح شود.. 

 

آلودگی آب در گیلان و الگوی مدیریت یکپارچه دانوب: چالش‌ها و راهکارها

 

استان گیلان با منابع آبی غنی و اکوسیستم‌های حساس، با بحران فزاینده آلودگی آب ناشی از دفع غیر اصولی فاضلاب روبروست. بررسی وضعیت موجود و بهره‌گیری از تجربیات موفق بین‌المللی مانند حوضه آبریز دانوب می‌تواند مسیر اصلاح را روشن‌تر کند.

 

۱. وضعیت کنونی فاضلاب در گیلان

                •             نارسایی فنی و زیربنایی:

                •             حدود ۶۰٪ فاضلاب شهری بدون تصفیه به رودخانه‌ها ریخته می‌شود.

                •             ۸۰٪ از روستاها فاقد هرگونه سیستم جمع‌آوری و تصفیه فاضلاب‌اند.

                •             پیشرفت ناپایدار:

اگرچه پروژه‌هایی در شهرهایی چون رشت، انزلی و منجیل اجرا شده‌اند، اما پوشش جمعیتی در بسیاری مناطق همچنان پایین است.

                •             شکاف منطقه‌ای در توسعه:

سرمایه‌گذاری‌ها متمرکز بر شهرهای بزرگ بوده و مناطق کوچک‌تری چون فومن، رودسر و صومعه‌سرا از پروژه‌های اجرایی بازمانده‌اند.

                •             مدیریت ناکارآمد:

پروژه‌هایی با پیشرفت فیزیکی بالا (مثلاً فخب یا مسکن مهر رشت) سال‌هاست بدون بهره‌برداری مانده‌اند.

                •             نبود عدالت زیست‌محیطی:

آلودگی بیشتر به ساکنان مناطق پایین‌دست می‌رسد، در حالی که در فرآیند تصمیم‌گیری سهمی ندارند.

                •             فقدان شفافیت و پاسخگویی:

اطلاعات مربوط به کیفیت پساب و عملکرد تأسیسات به‌ندرت منتشر می‌شود و مشارکت عمومی در پایش محیط زیست ضعیف است.

                •             وابستگی به بودجه‌های دولتی:

پروژه‌ها تقریباً به‌طور کامل متکی به منابع دولتی‌اند و از مدل‌های جذب سرمایه بخش خصوصی بی‌بهره مانده‌اند.

 

۲. تجربه موفق حوضه آبریز دانوب (اتریش و آلمان)

                •             تشکیل اتحادیه‌های بین‌استانی برای مدیریت هماهنگ رودخانه‌ها.

                •             استفاده از تصفیه‌خانه‌های زیستی BioMembrane با هزینه عملیاتی پایین‌تر (۳۰٪ کمتر از روش‌های متداول).

                •             بهره‌گیری از پایش لحظه‌ای کیفیت آب با حسگرهای IoT جهت واکنش سریع به آلودگی‌ها.

 

۳. راهکارهای پیشنهادی برای گیلان

                •             احداث تصفیه‌خانه‌های زیستی در شهرهای ساحلی (مانند انزلی، آستارا) با همکاری فناورانه از اروپا (مثلاً اتریش).

                •             تشکیل کمیته مشترک میان استان‌های حوضه دریای خزر (گیلان، مازندران، اردبیل و زنجان) برای مدیریت یکپارچه رودخانه‌ها و پساب‌ها.

                •             توسعه پایش آنلاین کیفیت آب با بهره‌گیری از حسگرهای بومی و فناوری IoT.

                •             ایجاد مدل‌های تأمین مالی ترکیبی (BOT، مشارکت عمومی-خصوصی) برای کاهش وابستگی به دولت.

                •             افزایش شفافیت و مطالبه‌گری اجتماعی از طریق انتشار عمومی داده‌ها و مشارکت نهادهای مدنی در ارزیابی پروژه‌ها.

 

بدون تحول در شیوه‌های مدیریتی، مالی و فناورانه، مشکل آلودگی آب در گیلان حل نخواهد شد. الگوبرداری هوشمندانه از مدل دانوب، هم‌افزایی منطقه‌ای، و تقویت مشارکت محلی می‌تواند راه برون‌رفت از بحران کنونی باشد.

 

تخریب جنگل‌ها به یکی از چالش‌های جدی زیست‌محیطی در ایران تبدیل شده است؛ به‌ویژه در استان گیلان که بخشی از جنگل‌های باستانی هیرکانی را در خود جای داده است. در حال حاضر، سالانه حدود ۵۰۰ هکتار از اراضی جنگلی و کشاورزی این استان تغییر کاربری می‌یابد. این تغییر کاربری اغلب به‌منظور ساخت‌وسازهای غیرمجاز، ویلاسازی یا طرح‌های عمرانی صورت می‌گیرد و معمولاً بدون ملاحظات زیست‌محیطی انجام می‌شود. علاوه بر آن، ساخت‌وسازهای گسترده در حریم رودخانه‌ها سبب از بین رفتن پوشش گیاهی، فرسایش خاک و افزایش خطر سیلاب شده است.

 

علت اصلی این وضعیت را می‌توان در خلأ قانونی، ضعف نظارتی، و نبود مشوق‌های اقتصادی برای حفاظت از منابع طبیعی جست‌وجو کرد. در بسیاری از موارد، مردم محلی به‌دلیل مشکلات معیشتی به تغییر کاربری زمین یا بهره‌برداری ناپایدار از جنگل‌ها روی می‌آورند، بدون آن‌که جایگزینی پایدار و منطقی برای امرار معاش در اختیار داشته باشند.

 

در نقطه مقابل، کشورهایی مانند اتریش و سوئیس توانسته‌اند با اتخاذ رویکردی ترکیبی و هوشمندانه، از تخریب جنگل‌های کوهستانی آلپ جلوگیری کنند. در این کشورها، قطع درختان در مناطق حساس کاملاً ممنوع است و قوانین سختگیرانه‌ای برای محافظت از منابع طبیعی وجود دارد. نظارت دقیق بر این قوانین نه‌تنها توسط نهادهای دولتی انجام می‌شود، بلکه ابزارهای پیشرفته‌ای مانند پهپادهای نظارتی، سنسورهای محیطی و تصاویر ماهواره‌ای نیز به کار گرفته می‌شود تا کوچک‌ترین تخلف نیز شناسایی شود.

 

اما مهم‌تر از جنبه‌های نظارتی، نگاه اقتصادی این کشورها به حفاظت از طبیعت است. آن‌ها از سیستم «پرداخت به‌ازای خدمات زیست‌محیطی» (PES) استفاده می‌کنند؛ به این معنا که دولت به کشاورزان و روستاییان یارانه‌هایی پرداخت می‌کند تا در حفظ و نگهداری جنگل‌ها مشارکت کنند، به جای آن‌که برای کسب درآمد به تخریب منابع طبیعی روی آورند. این سیاست توانسته میان معیشت مردم و حفاظت از محیط زیست توازن برقرار کند.

 

برای گیلان نیز می‌توان بر همین اساس، راهکارهایی عملی تدوین کرد. نخستین گام، تصویب قانونی مشخص و اجرایی تحت عنوان «منع تغییر کاربری اراضی جنگلی» است که همراه با جریمه‌های بازدارنده بتواند مانع روند فعلی شود. دوم، طراحی یک نظام جبران خدمات محیط‌زیستی برای حمایت مالی از روستاییانی است که در پروژه‌های احیای جنگل مشارکت می‌کنند. سوم، توسعه زیرساخت‌های فناوری برای پایش مستمر وضعیت جنگل‌ها و شناسایی تخلفات، نظیر استفاده از پهپادها و سامانه‌های اطلاعات جغرافیایی (GIS).

 

در نهایت، تجربه کشورهای موفق نشان می‌دهد که حفاظت از جنگل‌ها نه‌تنها نیازمند قانون است، بلکه مستلزم انگیزه‌سازی اقتصادی، به‌کارگیری فناوری و جلب مشارکت جوامع محلی است. اگر این اصول در گیلان به‌درستی اجرا شود، می‌توان امیدوار بود که جنگل‌های هیرکانی همچنان سبز باقی بمانند و به‌عنوان میراث طبیعی ارزشمند برای نسل‌های آینده حفظ شوند.

 

 ۴. راهبرد کلان: حکمرانی سبز به سبک اروپایی

مدل آلاشتات نشان می‌دهد که حل بحران‌های زیست‌محیطی نیازمند:

۱. قوانین شفاف و اجرای بی‌گذشت(مانند سیستم جریمه‌های پیشرونده در اتریش)

۲. فناوری‌های کم‌هزینه و کارآمد(تصفیه زیستی، سامانه‌های پایش هوشمند)

۳. مشارکت مردمی و مشوق‌های اقتصادی(کاهش مالیات برای شهروندان سبز)

 

 نتیجه‌گیری: گیلان ۱۴۳۰؛ آیا می‌تواند به آلاشتات ایران تبدیل شود؟

گیلان با بهره‌گیری از تجربیات آلاشتاتمی‌تواند

 بحران پسماندرا با سیستم صفر دفنیمدیریت کند

 کیفیت آبرا با تصفیه‌خانه‌های زیستیبهبود بخشد

 جنگل‌های هیرکانیرا با قوانین حفاظتی سختگیرانهاحیا نماید

شرط موفقیت:عزم جدی مسئولان و همراهی مردم

آینده گیلان در گرو اقدام امروزاست!

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۱:۰۴
محمد پور خوش سعادت

تالاب انزلی صاحب ندارد 

 

محمد پور خوش سعادت 

تالاب انزلی یکی از اکوسیستم‌های آبی با اهمیت جهانی است که در طول سال‌ها با مشکلات مدیریتی، زیست‌محیطی و اقتصادی فراوانی روبه‌رو بوده است. این تالاب که در کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده و زیستگاه گونه‌های مختلف گیاهی و جانوری است، به دلیل سوءمدیریت، درگیری دستگاه‌های مختلف و نداشتن یک نقشه راه جامع و هماهنگ، دچار بحران شده و اکنون به وضوح صاحب ندارد.

دستگاه‌های متولی تالاب انزلی و شرح وظایف آنها 

چندین دستگاه دولتی مسئولیت مدیریت و حفاظت از تالاب انزلی را بر عهده دارند. اما متأسفانه، عدم هماهنگی و نبود یک نهاد مجری و ناظر واحد موجب شده است که این دستگاه‌ها نتوانند به‌طور مؤثر و هم‌زمان اقدامات لازم را برای احیای تالاب انجام دهند. در اینجا به شرح وظایف هر دستگاه در خصوص تالاب انزلی پرداخته می‌شود:

سازمان حفاظت محیط زیست 

سازمان حفاظت محیط زیست وظیفه نظارت بر وضعیت زیست‌محیطی تالاب‌ها و اجرای پروژه‌های احیا را بر عهده دارد. این سازمان باید به‌طور مستمر به پایش اکوسیستم تالاب، وضعیت گونه‌های گیاهی و جانوری، و وضعیت آلودگی آب پرداخته و اقدامات لازم را برای حفاظت از تالاب انجام دهد. وظایف این سازمان شامل مدیریت آلودگی‌ها، کنترل گونه‌های مهاجم و نظارت بر وضعیت اکوسیستم تالاب است

 وزارت نیرو 

وزارت نیرو مسئول مدیریت منابع آبی کشور است و نقش آن در تأمین منابع آب تالاب‌ها و جلوگیری از خشکسالی‌های ناشی از کاهش آب‌های سطحی بسیار مهم است. این وزارتخانه باید منابع آبی مورد نیاز برای تالاب‌ها را تأمین کرده و پروژه‌های مربوط به آب‌شماری و کنترل سیلاب‌ها را به‌طور مؤثر انجام دهد. کاهش سطح آب دریای خزر و کمبود منابع آبی از مشکلات عمده‌ای است که وزارت نیرو باید در مدیریت آن‌ها نقش داشته باشد

یکی از مشکلات اساسی تالاب انزلی، ورود حجم زیادی از فاضلاب‌های شهری، صنعتی و کشاورزی از طریق رودخانه‌های زرجوب و گوهررود به این تالاب است. وزارت نیرو و سازمان آب و فاضلاب مسئولیت نظارت و مدیریت تصفیه فاضلاب‌های شهری را بر عهده دارد. طبق قانون آب و فاضلاب کشور، این سازمان موظف به ایجاد سیستم‌های تصفیه فاضلاب است. با این حال، به‌دلیل ضعف در ایجاد و توسعه سیستم‌های تصفیه مؤثر، حجم زیادی از فاضلاب‌ها به‌طور مستقیم وارد تالاب می‌شود. این آلودگی‌ها باعث تشدید فرایند اتروفیکاسیون و نابودی تدریجی اکوسیستم تالاب می‌شوند

 وزارت جهاد کشاورزی 

وزارت جهاد کشاورزی مسئول مدیریت کشاورزی و جلوگیری از اثرات منفی آن بر تالاب‌ها است. این وزارتخانه باید برنامه‌های مناسب برای کنترل فرسایش خاک، جلوگیری از رسوب‌گذاری و مدیریت منابع طبیعی در اطراف تالاب را پیاده‌سازی کند. همچنین نقش این وزارتخانه در حفاظت از منابع آب‌های زیرزمینی و حفظ تنوع زیستی تالاب نیز اهمیت دارد

 وزارت کشور و شهرداری‌ها 

این وزارتخانه مسئول اجرای پروژه‌های زیربنایی در اطراف تالاب‌ها است. وزارت کشور باید به‌ویژه در مدیریت فاضلاب شهری و صنعتی، ایجاد تصفیه‌خانه‌ها و جلوگیری از ورود آلاینده‌ها به تالاب‌ها نقش مؤثری ایفا کند. شهرداری‌ها نیز باید در این زمینه‌ها همکاری‌های لازم را انجام دهند و نظارت‌های زیست‌محیطی را تقویت کنند

 سازمان بنادر و دریانوردی 

سازمان بنادر و دریانوردی مسئول ساخت و نگهداری بنادر و اسکله‌ها در کشور است. در خصوص تالاب انزلی، فعالیت‌های این سازمان در تخریب اسکله T  در ورودی حوضچه قدس  که مانع از ورود آب دریای به تالاب شده‌است نقش مهمی ایفا می‌کند. اسکله T باعث کاهش تبادل آبی میان تالاب و دریا شده و شرایط اکولوژیکی تالاب را مختل می‌کند. سازمان بنادر باید برنامه‌ریزی‌های دقیقی برای اصلاح یا حذف این ساختارها و جلوگیری از تخریب بیشتر تالاب اقدام اصلاحی را به عمل آورد

 وزارت راه و شهرسازی 

یکی دیگر از دستگاه‌های مهم در مدیریت تالاب، وزارت راه و شهرسازی است. این وزارتخانه به‌ویژه در پروژه‌های ساخت پل‌های کنارگذر انزلی نقش دارد. عدم تکمیل پروژه‌های پل‌های کنارگذر و استفاده از پل‌های موقت در داخل تالاب که قرار بود موقت باشند ولی بعد سالیان دراز هنوز در حال استفاده شدن هستند و  باعث مسدود شدن مسیرهای آبی و ایجاد رسوب‌گذاری‌های اضافی می‌شود. وزارت راه باید نسبت به تکمیل پروژه‌های زیرساختی به‌ویژه پل‌ها و جاده‌ها، بدون آسیب رساندن به اکوسیستم تالاب، اقدام کند

 درگیری بین دستگاه‌ها و نبود نقشه راه هماهنگ 

چالش اصلی در مدیریت تالاب انزلی نبود هماهنگی میان این دستگاه‌ها است. هر یک از این نهادها مسئولیت‌های خاص خود را دارند، اما در عمل هیچ‌کدام به‌طور کامل و همزمان در راستای احیای تالاب اقدام نمی‌کنند. به‌عنوان مثال، سازمان حفاظت محیط زیست ممکن است پروژه‌های مربوط به حفاظت از گونه‌های زیستی و کنترل آلودگی‌ها را پیش ببرد، در حالی که وزارت جهاد کشاورزی در حال اجرای پروژه‌های مربوط به آبخیزداری است، اما هیچ‌کدام از این پروژه‌ها بدون همکاری نزدیک و هماهنگی میان دستگاه‌ها نمی‌توانند اثرات مثبت و پایداری به همراه داشته باشند

در بسیاری از موارد، هر دستگاه سیاست‌ها و برنامه‌های خود را به‌طور جداگانه پیاده‌سازی می‌کند و هیچ نهاد واحدی برای مدیریت و نظارت بر این فعالیت‌ها وجود ندارد. این ناهماهنگی‌ها باعث می‌شود که پروژه‌ها دچار تداخل یا نقص‌های جدی شوند و در نهایت تأثیرات منفی بر وضعیت تالاب بگذارند.

همچنین، این دستگاه‌ها از نبود یک نقشه راه جامع و کامل رنج می‌برند که بتواند اولویت‌ها و راهکارهای مشخص برای احیای تالاب را به‌طور یکپارچه و هماهنگ تعریف کند. 

 تخصیص بودجه و مشکلات مالی 

در حالی که برخی دستگاه‌ها برای اجرای پروژه‌های مختلف در زمینه تالاب‌ها بودجه‌های قابل توجهی دریافت می‌کنند، اما تخصیص نادرست یا تأخیر در تخصیص این منابع، روند احیای تالاب‌ها را با مشکلات جدی روبه‌رو کرده است. طبق بودجه سال ۱۴۰۳، سازمان حفاظت محیط زیست بودجه‌ای معادل ۲۴۰ میلیارد تومان برای پروژه‌های مرتبط با تالاب‌ها اختصاص داده است، در حالی که وزارت نیرو حدود ۴۵۰ میلیارد تومان برای تأمین منابع آبی و کنترل سیلاب‌ها تخصیص داده است. همچنین وزارت جهاد کشاورزی ۱۰۰ میلیارد تومان به پروژه‌های آبخیزداری و جلوگیری از فرسایش خاک اختصاص داده است. این اعتبارها باید به‌طور مؤثر و به‌موقع هزینه شوند، اما به دلیل مشکلات اجرایی و عدم نظارت، در بسیاری از موارد نتایج لازم حاصل نمی‌شود. 

  وضعیت کنونی تالاب 

- سطح آب تالاب در مقایسه با دهه‌های گذشته کاهش چشمگیری داشته است (به عنوان مثال، کاهش ۴۰ درصدی از سال ۱۳۷۰ تاکنون). 

- سالانه حدود ۱ میلیون مترمکعب رسوب وارد تالاب می‌شود (منبع: سازمان محیط زیست). 

- جمعیت پرندگان مهاجر در ۱۰ سال اخیر حدود ۳۰ درصد کاهش یافته است. 

آلودگی‌ها 

- روزانه هزاران مترمکعب فاضلاب شهری و صنعتی بدون تصفیه وارد تالاب می‌شود. 

- صید ماهی در دهه اخیر حدود ۵۰ درصد کاهش یافته است که نشان‌دهنده تأثیر مستقیم آلودگی بر اقتصاد محلی است. 

 مقایسه با تالاب‌های موفق جهانی 

مدیریت تالاب‌های موفق در جهان مانند تالاب اورلاند در نروژ یا تالاب اورگلیدز در آمریکا نشان می‌دهد که وجود یک نهاد متولی واحد، قوانین محکم و مشارکت جامعه محلی می‌تواند به احیای تالاب‌ها کمک کند. برای مثال، در تالاب اورگلیدز، یک برنامه جامع با همکاری دولت فدرال، ایالت فلوریدا و سازمان‌های مردمی اجرا شده که منجر به کاهش آلودگی و احیای اکوسیستم شده است. 

 نقش مردم و جوامع محلی و سازمان‌های مردمی در احیای تالاب

فعالیت‌های مجموعه های غیردولتی مانند اتحادیه قایقرانان بندر انزلی  در پاکسازی، و فشار و مطالبه گری از دستگاه‌های مسئول بسیار مؤثر بوده است. همچنین، مشارکت جوامع محلی در طرح‌های کشاورزی پایدار می‌تواند به کاهش آلودگی و حفظ تالاب کمک کند. 

راهکارهای عملی

- فعال سازی "ستاد احیای تالاب انزلی" زیر نظر معاون اول رئیس‌جمهور و با انتخاب یک فرد به عنوان مدیر اجرایی به عنون پاسخگو  ، مشابه طرح احیای دریاچه ارومیه. 

- تصویب قانون خاص تالاب انزلی در مجلس برای تعیین نهاد متولی، جریمه آلوده‌کنندگان و اختصاص بودجه ثابت برای امورات تالاب همچون لایروبی و پاک سازی و ... 

- استفاده از فناوری‌های نوین مانند پایش ماهواره‌ای و ایجاد نیزارهای مصنوعی برای کاهش رسوب. 

- تخریب اسکله T  و احیای رسوب گیر های ورودی های تالاب 

- لایروبی چند پهنه  خشک شده تالاب  و مسیرهای رودخانه های اصلی بصورت مداوم

 نتیجه‌گیری

تالاب انزلی به‌عنوان یک اکوسیستم با ارزش جهانی، نیازمند مدیریتی هماهنگ، یکپارچه و با دیدگاه بلندمدت است. دستگاه‌های مختلف مسئول در این حوزه باید از هماهنگی کامل برخوردار بوده و در راستای اهداف مشترک برای احیای تالاب عمل کنند. در حال حاضر، نبود نقشه راه جامع و متولی واحد، درگیری‌های داخلی بین دستگاه‌ها، تخصیص نادرست و عدم نظارت بر منابع مالی، باعث شده که تالاب انزلی «صاحب ندارد». برای احیای این تالاب، باید تمامی دستگاه‌ها به‌طور هماهنگ و با تخصیص به‌موقع و صحیح منابع مالی، پروژه‌های احیا را پیش ببرند و مسئولیت‌های خود را به‌طور مؤثر انجام دهند. 

هشدار: اگر ظرف ۵ سال آینده اقدامی جدی صورت نگیرد، تالاب انزلی ممکن است به نقطه بی‌بازگشت برسد و به یک باتلاق آلوده تبدیل شود. بنابراین، اقدام فوری و هماهنگ بین تمام نهادهای مسئول و مشارکت جامعه محلی ضروری است

 

لینک در سایت 8 دی 

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۲۹
محمد پور خوش سعادت

شمال ما: اگر امروز کاری نکنیم، فردا در کتاب‌های تاریخ از ما با عنوان «نسلی که سرمایه‌های ملی‌ را نابود کرد» یاد خواهد شد.

 

* تالاب انزلی یکی از منحصر به‌ فردترین اکوسیستم‌های کشور است که نقشی بی‌بدیل در زیست‌بوم، اقتصاد منطقه و حتی پدافند غیرعامل دارد.

* متأسفانه تالاب انزلی به‌معنای واقعی کلمه صاحب ندارد و هیچ نهادی مسئولیت مشخصی برای نجات آن نمی‌پذیرد.

* عدم مدیریت مشخص و کارآمد بر تالاب انزلی، اختلافات اداری و بی‌برنامگی وضعیت تالاب انزلی را بحرانی کرده است.

* عدم لایروبی، کاهش تراز آب خزر، ورود فاضلاب و رشد سنبل آبی، چهار عامل اصلی نابودی تالاب هستند.

* عامل اصلی بحران تالاب، بی‌برنامگی و ترک فعل مدیران محیط زیست است

* وقتی در سطوح بالاتر حمایتی نیست، تلاش‌ها بی‌نتیجه می‌ماند.

* در صورت ادامه این وضعیت، سرنوشت تالاب انزلی ممکن است شبیه دریاچه ارومیه یا گاوخونی شود.

 

پخش مستند غمنامه تالاب انزلی و بازنشر آن از سوی فعالان و دغدغه‌مندان محیط زیست استان گیلان به‌ویژه دوستداران تالاب انزلی بهانه‌ای شد تا با «محمد پورخوش‌ سعادت»، فرماندار سابق انزلی گفتگویی کنیم که در ادامه می‌خوانید.

 

شمال ما: شما در دوران مسئولیت‌تان به عنوان فرماندار بندرانزلی بارها درباره بحران تالاب انزلی هشدار داده‌اید. لطفاً برای مخاطبان ما از وضعیت این تالاب و دغدغه‌هایی که داشتید بفرمایید.

وقتی از تالاب انزلی حرف می‌زنیم، در واقع درباره یکی از منحصر به فردترین اکوسیستم‌های کشور صحبت می‌کنیم. تالابی بین‌المللی با وسعتی حدود ۲۰ هزار هکتار و نقشی بی‌بدیل در زیست‌بوم، اقتصاد منطقه، معیشت مردم و حتی پدافند غیرعامل استان. اما متأسفانه این تالاب به‌معنای واقعی کلمه صاحب ندارد. یعنی هیچ نهاد و مدیری حاضر نیست مسئولیت مشخص و مستمر را برای نجات آن بپذیرد.

شمال ما: منظورتان را از «صاحب ندارد» بیشتر توضیح دهید.

یعنی مدیریت مشخص و کارآمدی بر تالاب انزلی وجود ندارد. اختلافات بین ادارات مختلف، نبود حریم قانونی مشخص، عدم اجرای پروژه‌های احیا و از همه بدتر بی‌توجهی و انفعال مدیران وضعیت تالاب را بحرانی کرده است؛ مدیران بسیاری بدون برنامه و هدف و گاه فقط برای افزودن بر رزومه شخصی آمده‌اند و رفته‌اند، بدون اینکه بازخواستی در کار باشد. من بارها طی نامه‌های رسمی به مسئولان استانی و کشوری این وضعیت بحرانی را گوشزد کرده‌ام. متأسفانه هیچ‌گونه اقدام عاجلی صورت نگرفت.

شمال ما: شما در دوران تصدی فرمانداری شهرستان بندرانزلی، عمق مشکلات تالاب انزلی را از نزدیک لمس کردید؛ به نظر شما اصلی‌ترین دلایل نابودی این تالاب چیست؟

عدم لایروبی تله‌های رسوب‌گیر و بازگشایی آبراهه‌ها که رگ‌های حیاتی تالاب هستند، پایین رفتن تراز آب دریای خزر، ورود فاضلاب خانگی و صنعتی از طریق رودخانه‌های آلوده‌ای مثل زرجوب و گوهررود و رشد بی‌رویه گیاهان مهاجمی مثل سنبل آبی، چهار عامل اصلی نابودی تالاب انزلی هستند. در کنار این عوامل، تأکید می‌کنم که عامل اصلی، بی‌برنامگی و ترک فعل مدیران محیط زیست است. مدیرانی که سکوت و انفعال را به اجرای برنامه‌های بلندمدت ترجیح داده‌اند.

شمال ما: درباره سرنوشت پروژه‌هایی مثل همکاری با جایکا یا خرید تجهیزات جمع‌آوری سنبل آبی، توضیحاتی بفرمایید.

متأسفانه این‌ اقدامات بیشتر نمادین بودند. دو شناور سنبل‌جمع‌کن خریدند که سال‌هاست بلااستفاده کنار پاسگاه محیط ‌زیست رها شده‌ است. همکاری با جایکا هم بیشتر خلاصه شد به انبوهی از گزارش‌های بی‌عمل که حتی بعضاً شبهه‌برانگیز است. ما نیاز به اقدام داریم، نه فقط کاغذبازی.

 

 

شمال ما: در دوره فرمانداری شما آیا تلاش مشخصی برای احیای تالاب صورت گرفت؟

بله، ما تلاش کردیم صدای بحران را به گوش همه برسانیم. به عنوان فرماندار، نه‌فقط یک مدیر دولتی، بلکه به‌عنوان یک گیلانی، بارها هشدار دادم، نامه نوشتم، جلسه گذاشتم و انتقاد کردم. اما وقتی در سازمان‌هایی مثل محیط زیست و منابع طبیعی، کسی مسئولیت خود را به‌درستی نمی‌پذیرد و حمایتی هم در سطح ملی نیست، دست ما کوتاه می‌ماند. حتی اندک اعتباری که برای احیای تالاب انزلی تخصیص داده شده بود، برگشت خورد! یعنی این‌قدر بی‌برنامه هستند و ورود به این حوزه را برای خود تهدید فرض می‌کنند .

شمال ما: به نظر شما اگر همین شرایط تداوم یابد و اقدامی انجام نشود، چه آینده‌ای در انتظار تالاب انزلی خواهد بود؟

با این روند، چشم‌انداز بسیار تاریک است. سرنوشت تالاب انزلی می‌تواند چیزی شبیه دریاچه ارومیه یا گاوخونی باشد و این فقط نابودی یک تالاب نیست بلکه فروپاشی معیشت هزاران خانواده صیاد و کشاورز است و حتی تهدید امنیت اجتماعی منطقه. فرصت زیادی نیست؛ امروز زمان تصمیم‌های بزرگ است، نه عقب‌نشینی.

شمال ما: از شما بابت وقتی که به ما و مخاطبان شمال ما اختصاص دادید، ممنونیم؛ به عنوان حرف پایانی این گفتگو اگر پیامی برای مردم یا مسئولان دارید، بفرمایید.

تنها چیزی که می‌خواهم این است این میراث طبیعی را برای فرزندان‌مان حفظ کنیم. اگر امروز کاری نکنیم، فردا در کتاب‌های تاریخ از ما با عنوان «نسلی که سرمایه‌های ملی‌ را نابود کرد» یاد خواهد شد و این داغی است که هرگز پاک نمی‌شود.

 

 

 

لینک مطلب در سایت شمال ما 

 

۱ نظر ۱۹ فروردين ۰۴ ، ۲۰:۵۵
محمد پور خوش سعادت

محل انتشار: فصلنامه سیاست دفاعی، دوره: 31، شماره: 121

 

چکیده مقاله:

خلیج فارس به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دارای اهمیت استراتژیکی است که، موجب شده بازیگران فرا منطقه ای در این سیستم، حضور فعال داشته باشند ونظم منطقه، تحت تاثیر سیاست این بازیگران قرارگیرد. در سال های اخیر نیز، با ظهور نشانه های افول نقش امریکا در منطقه پس ازیک دوره مداخله نظامی و حضور مستقیم، رژیم صهیونیستی در تلاش است تا حضور موثرتری در این منطقه ایفانماید. ازسوی دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز به منظور تضمین امنیت خود، در راستای جبران خلا امنیتی در حال ظهور، به سوی افزایش روابط با رژیم صهیونیستی گام برداشته اند که نهایتا اقدامات متقابل رژیم صهیونیستی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس منجر به عادی سازی روابط میان این رژیم با امارات و بحرین گردید. عادی سازی روابط و حضور رژیم صهیونیستی در منطقه موجبات ایجاد تغییرات در ترتیبات امنیتی خلیج فارس را فراهم آورده است. در همین راستا سوال اصلی پژوهش حاضر این است که عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی با امارات و بحرین چگونه بر ترتیبات امنیتی خلیج فارس اثرگذار بوده است؟پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، با بهره گیری از منابع کتابخانه ای درصدد پاسخ به پرسش فوق است. نتایج حاصل پژوهش حاضر، بیانگر آن است که در دوره پس از عادی سازی روابط میان رژیم صهیونیستی با کشورهای امارات و بحرین، ترتیبات امنیتی خلیج فارس تحت تاثیر حضور این رژیم در مسیر دگرگونی قرارگرفته و از حیث برخورداری از نوع نظم امنیتی، در وضعیت در حال گذار قراردارد. این گذار در قالب تغییر الگوهای دوستی-دشمنی میان ایران، شورای همکاری و رژیم صهیونیستی و تغییر قطبش با همگرایی دو قطب شورای همکاری خلیج فارس و رژیم صهیونیستی و واگرایی ایران و شورای همکاری خلیج فارس صورت پذیرفته است.

 

https://civilica.com/doc/1634282

محمد مهربان هلان

گروه مطالعات منطقه ای، دانشکده مطالعات بین الملل، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، تهران، ایران

علیرضا صفایی مهر

گروه مطالعات منطقه ای، دانشکده مطالعات بین الملل، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، تهران، ایران

محمد پور خوش سعادت

گروه مطالعات منطقه ای، دانشکده مطالعات بین الملل، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، تهران، ایران

 

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۶
محمد پور خوش سعادت

✅دیروز پنجشنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۰ به عنوان سرپرست فرمانداری انزلی معرفی شدم . 
 ✅ تجربه هفده سال کار اداری ، به من یاد داده که اصولا میز وفا نمیکند ! که اگر وفا داشت به قبلی ها وفا می کرد و به من نمی رسید ! 
درسی هم از زندگی آموخته ام که آبرو و اعتبارم را از میز نگیرم . 
اگر پشت این میز ، داد مظلومی ستانده و یا جلوی فسادی گرفته یا به عدالت رفتار و  از همه مهم تر خدمتی برای مردم انجام شود ، میشود گفت ارزشش را دارد ، وگرنه به پشیزی نمی ارزد . 
✅ باید مواظب باشم تا در این مدت کوتاه خطا نکنم و مدیون مردم انزلی و رفقای شهیدم نشوم .
✅درانتخابات اخیر ؛ جامعه خواهان تغییر بود و به واسطه آن آقای رییسی از مردم رای گرفت ،  تغییر در حال فعلی و در مدل حکمرانی ! 
که اگر نشود امید مردم هم به همان میزان برباد میرود !  هرچند مقاومت بروکراسی و سهم خواهان و مسببان وضع موجود و ... زیاد است ولی امیدوارم بتوانم این تغییر را در حوزه کاری خودم اجرایی  کنم .
 ✅ نکته اصلی اینکه؛ 
  فساد ستیزی ، عدالت، و کار برای محرومین و مستضعفین و توسعه و پیشرفت و دوری از تبعیض ، دستورکار و تم اصلی کاری من خواهد بود . البته فارغ از شعارها ، حالا چقدر سیستم و بروکراسی  به من فضا و اجازه دهد و من چقدر توان و ظرفیت داشته باشم در ادامه کار مشخص میشود (البته به فضل الهی و کمک دوستان بسیجی و جهادی و نخبگان انزلی برای پیمودن این مسیر امیدوارم) 
✅  از مردم و کنشگران اجتماعی و اقتصادی ، این درخواست را دارم که مرا با پرسش و نقد ، انذار و راهنمایی و مطالبه حق کردن ، یاری و کمک کنند.
و عمیقا معتقدم که بی تفاوتی و عدم مطالبه گری مردم ،  نتیجه ای جز فساد و شکاف و گسل های لاعلاج و بی عدالتی نخواهد داشت . 
✅ نمی دانم چند دقیقه ساعت روز یا ماه در این جایگاه هستم ، سعی میکنم و قول می دهم که از دقایقش برای خدمت به مردم انزلی کوتاهی نکنم . 
✅همان گونه که در معارفه گفتم شانی جز نوکری برای مردم انزلی برای خودم متصور نیستم 
✅ در پایان لازم می دانم از همه آنهایی که فرصت خدمت را برایم فراهم کردند تشکر کنم امید که لایق خدمت و لایق این اعتماد باشم . 
✅به وقت یک و بیست دقیقه بامداد جمعه نیمه شعبان  ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم 
#محمدپورخوش_سعادت 

https://www.instagram.com/p/CbOH8o1ITmp/?utm_medium=share_sheet

 

 

 

۰ نظر ۲۷ اسفند ۰۰ ، ۰۹:۰۳
محمد پور خوش سعادت

 

 

 

۱_  ابزاری شدن انسان در جامعه مدرن نیاز به عشق را بیش از گذشته نمایان میکند به واقع عشق مهم ترین گم شده انسان مدرن است .
۲_فرهنگ سازی مهمترین کارویژه مدیریت ادراک است . نسخه پیچی رسانه های متضاد با آرمان های انقلاب اسلامی مشخص است و انتظاری نمیتوان داشت
۳_  تا کنون درخصوص فرهنگ سازی عشق در قاموس ایرانی و یا اسلامی کار درخور توجه ای از رسانه های ایرانی ندیده ام 
۴_عملا مدیریت ادراک مقوله عشق رابه رسانه های ادراک ساز غربی باخته ایم 
۵_علیرغم اینکه  در نظام معنایی ایرانی ؛ بیژن و منیژه خسرو شیرین ، زال و رودابه ، شیرین و فرهاد ، لیلی و مجنون ، وامق و عذرا ، ویس و رامین ، بهرام و گل اندام ، رستم و تهمینه ، سلامان و آبسال ، امیر ارسلان و فرخ لقا ، سلیم و میترا، ورقه گلشاه ، بهرام و آزاده و ... 
۶_و در فرهنگ اسلامی عشق محمد ص و خدیجه ، علی و فاطمه و ...داریم !
۷_  ولی داستان عشق را به داستان کشیشی غربی واگذار کرده ایم .
۸_ این باخت را مدیون تعصبات بیجا ، رسانه هایی ناکار آمد و همچنین سیاستگذارانی کوتوله و ... هستیم . 
۹_الان هم در به در دنبال افزایش موالید با روش های خنده دار ... بماند ...
#محمدپورخوش_سعادت
https://www.instagram.com/p/CZ-bmwNoi-0/?utm_medium=share_sheet

۰ نظر ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۵۱
محمد پور خوش سعادت


✅وقتی مطلب "حماسه ای دیگر از صدا و سیما در تخریب گیلان و هویتش" را نوشتم چند نفر از دوستان انتقاد کردند 
لازم می دانم توضیح دهم 
✅ انتظاری که از صدا و سیما دارم اینست که در حوزه قومیت ها  به سمت  دسترسی برابر به فرصتها برود نه اینکه فرصتها را از اقوام بگیرد و دست به تحقیرشان بزند یعنی عملا صدا و سیما در حال بازتولید  پروژه دولت ملت سازی رژیم سابق  است و  رفتارهایش عملا منجر به جان هم اندازی اقوام خواهد شد .
 ✅نمی دانم این کار با برنامه است یا سهوی عمد میکنند . به هرحال خروجی این کار یک واگرایی فرهنگی و ملیتی است و مخالف نص صریح قانون اساسی و منویات امامین انقلاب است . 
✅این رفتارشان عملا وحدت ایرانیان را نشانه رفته و همگرایی را تبدیل به واگرایی می کند
 ✅برخی از این بی توجهی و عدم حساسیت مسولان سیاسی و امنیتی گیلانی و مسولان اقوام صدا و سیما  به این برمی گردد که  تحلیلشان بر بی بخاری گزارده شده است یعنی  بصورت کاملا واضح جرات این کار را با ترک ها و لرها و عرب ها ندارند 
✅با اینحال باید بگویم که با اینهمه جفا وظلمی که دستگاه فرهنگی رژیم سابق و برخی مسولان صدا و سیما با کم لطفی و جفا و بی احترامی  با فرهنگ و قومیت گیلان کرده اند , نجابت و مدارا و شعور بالای مردم گیلان و فرهنگ بی نطیرگیلانیان یک پیام غلط را به دستگاه ادراک سازی حاکمیت منتقل کرده که جا دارد متذکر شوم که هرچیزی حدی دادرد و اگر از حد بگذرد یقینا خواهد ترکید .
✅به عنوان یک کارشناس توصیه میکنم تا مسولان ذی صلاح به این نکته بپردازند که جایگاه ادراک از گیلان واقعی در دستگاه محاسباتی صدا و سیما کجاست ؟ من به یاد ندارم نقش‌های برجسته، مهم و قدرتمند در فیلم‌ها و سریال‌ها گیلانی بوده باشند !
✅ ولی در عوض همیشه در نقش نوکر و کلفت و سرایدار و نوچهٔ ارباب ظاهر شده اند ! و از همین بابت یک کلیشه ای سخیف برای گیلانیان ادراک سازی شده است که هرکه لهجه گیلکی دارد در این سطوح پایین است ( لوده بی دست و پا ,ساده لوح , حقیر و ... ) 
✅براستی جایگاه , میرزای شفتی , آیت الله بهجت  شهید میرزا کوچک جنگلی , آیت الله لاکانی , احسانبخش , محمد معین , دکتر حشمت , شهید کریمی ،  فضل الله رضا پروفسور سمیعی , شهید املاکی ,شهید  خوش سیرت  شهید نظری  شهید  سیرت نیا شهید مرتضی حسین پور و .... در این دم دستگاه عظیم صدا و سیما کجاست ؟ 
✍️✅مطلب قبلی را هم بخوانید
#محمدپورخوش_سعادت
https://www.instagram.com/p/CZbvJVToZJG/?utm_medium=share_sheet

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۰۰:۲۷
محمد پور خوش سعادت

حماسه ای دیگر از صدا و سیما در تخریب گیلان و هویتش ! 
✅نمیدانم چرا این صدا و سیمایی ها دوست دارند چهره ای کاریکاتوری ، تحقیر شده ، گدا فطرت ، بی سواد و ... از گیلان و گیلانی ها به نمایش بگذارند ؟ 
✅متعجبم  چرا در صدا و سیما یک قوه عاقله ای نیست که سیاست های مربوط به اقوام را ساماندهی کند ! 
 ✅سخیف نشان دادن یک زن گیلانی در مقابل یک تهرانی متبختر چه سودی برای سیستم اجتماعی و سیاسی ایران دارد ؟ 
✅واقعا نویسندگان و ناظران و مدیران اینگونه اثر ها از تبعات اقدامات ضد امنیتی خود آگاهند ؟ 
✅یعنی حتما در گیلان اتفاقاتی مشابه تبریز باید بیافتد تا از تحقیر گیلانی ها دست بردارند ؟ 
✅رسانه ملی چه سودی از تحقیر فرهنگ و زبان یک بخش از خاک ایران میبرد ؟
✅ چرا صدا و سیما اصرار دارد تا گیلانی ها را بی عار ترسو نحیف و بی شعور نشان دهد ؟ 
✅برای چه لهجه گیلکی را مسخره طور و کاریکاتوری معرفی میکنند ؟ 
✅یکبار باید این سخره گیری و لودگی فرهنگ بومی و هویت تاریخی گیلان را  با تهران تمام کنیم .
✅این رفتارهای ضد امنیتی تهران نشینان با تخریب فرهنگ بومی گیلان ، نتیجه اش شده شرم از نژاد،فرهنگ زبان و هویت و عدم تعلق به خاک . 
✅دارم کم کم به این نتیجه می رسم که برای خالی کردن گیلان از گیلانی و جایگزین شدن مهاجران ، لزوما میبایست گیلانی استهزا شده و فرهنگ و هویتش تخریب شود ، کاری که علاوه بر تهران نشینان توسط شبکه باران هم تئوریزه میشود . 
#محمدپورخوش_سعادت
😡فیلم را در صفحه اینستای من ببینید 
https://www.instagram.com/tv/CZaR6QQhuA-/?utm_medium=share_sheet

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۰۰:۰۴
محمد پور خوش سعادت

سفر رییس جمهور به روسیه واکنش های متفاوتی برانگیخت
۱_ عده ای مغموم اند چون دوست داشتند بجای رییسی دولت مورد علاقه شان این سفر را انجام می داد! و از این بابت همه چیز را به باد نقد میگیرند . 
۲_ عده ای دیگر مغموم اند،  آنهایی که قبله شان آمریکا و غرب است ! و این سفر از هلاهل برایشان دردناک تر است مثل زیباکلام و رفقا ..
۳_ براندازها هم که دارن از حرص سقط میشن و یابس میبافن 
۴_ عده ای خوشحال اند و فکر میکنند الان پوتین سند کرملین را به نام ما میزند ! و هر حرکت ساده را بزرگ میکنند
پی نوشت : 
الف؛  به عنوان یک کنشگر مستقل که چیزی جز منافع ملی و نهضتی برایم مهم نیست اخبار سفر را پیگیری میکنم
ب؛  اما تا کنون در اخبار رسمی منتشر شده دستاورد خاصی مشاهده نکرده ام 
پ ؛ شاید توافقی بوده ولی منتشر نشده که این موضوع هم با توجه به دشمنی آمریکا با دوطرف قابل پیشبینی است 
ج؛ درکل ما در تاریخ ضربات زیادی از روسیه خورده ایم و همیشه از پشت خنجر زده ، میبایست حواسمان بیشتر جمع باشد.
چ ؛ مثل معروفی درمیان مدافعان حرم مشهور است که هروقت در خطی روسیه پشت سرتان بود انشب را نخوابید و حواستان دوبل جمع کنید . 
خ ؛ با اینحال فرصت ها و تهدیدات این ارتباط و سفر را میبایست با دقت بررسی کرد . 
#محمدپورخوش_سعادت
https://www.instagram.com/pourkhoshsaadat/p/CY86KnWNaZE/?utm_medium=share_sheet

۰ نظر ۳۰ دی ۰۰ ، ۲۳:۴۹
محمد پور خوش سعادت

در جمعی از فرهیختگان گیلانی دعوت شدم 
از من خواسته شده بود تا در خصوص بحث گیلان 1430 که قبلا  در همین جمع  مطرح کرده بودم مطلبی ارایه دهم  انچه اینجا میخوانید گزارشی از این رویداد است که با نگاه  آینده اجتماعی تنظیم شده است .
روند های اجتماعی گیلان در افق 1430
اهمیت آینده‌پژوهی در شرح و تعریف احتمالات است، که در  نتیجه توانایی پاسخ‌گویی بهتر به آینده را فراهم می‌آورد . روندهای استراتژیک، یک ارزیابی همراه با عدم قطعیت از حوزه‌ها‌ی پیش‌بینی‌پذیر، اما توأم با  ریسک، ابهام و تغییر است. روندهای استراتژیک،  فراتر از شناسایی تهدیدهای بالقوه‌ی آینده است 
  بررسی  پیشران اجتماعی  روندهای استانی  و پیامدهای احتمالی در آینده ای نچندان دور 
1-    رشد ناهمگون جمعیت گیلان که به صورت کاهش رشد جمعیت استانهای توسعه یافته (همچون تهران اصفهان یزد مرکزی و ... )  و افزایش رشد جمعیت استان گیلان و به دلیل  افزایش مهاجرت بین استانهااست , پیامد های متصور  : افزایش تعداد افراد مسن , نیاز روزافزون به نیروی کار جوان ,افزایش فشار بر اقتصاد استان , افزایش فشار برای ارایه‌ی خدمات بهداشتی و رفاهی , افزایش تقاضا برای کار , مهاجرت گیلانیان بومی  و از دست‌دادن منابع انسانی بومی , افزایش رقابت برای منابع, افزایش خشونت بین بومیان و مهاجرین ، بزهکاری و ناآرامی‌ها اجتماعی و سیاسی ، آشوب اجتماعی، و درگیری
مهاجرت به استانهای کم‌ توسعه‌یافته به مشکلات اقتصادی و اجتماعی استان  مقصد دامن زده  و توازن مذهبی/ قومی آن استان را بر هم خواهد زد و به افزایش تنش‌های سیاسی و اجتماعی و تضعیف هویت استان مقصد می انجامد 
2-    ایفای نقش جوامع مهاجر به‌عنوان گروه‌های فشار قدرتمند، در راستای منافع قومیت  اصلی خود ( هم اکنون ظهور و بروز گروههای پان ترک در گیلان خودنمایی میکند ) 
3-    گسترش حاشیه‌‌نشینی در اطراف رشت و درنتیجه، بروز ناهنجاری‌های اجتماعی، آشوب و ناآرامی مرکز استان گیلان همچنین افزایش تضاد و تنش میان افراد فقیر و ثروتمند و فعال شدن گسل طبقاتی که برخی از نمود های آن هم اکنون قابل رویت است 
4-    افزایش تنوع تهدیدات امنیتی و افزایش جرم و جنایت در کنار رشد  تهدیدات تروریستی  ( رشد اندیشه تکفیری سنی و تحریکات اسراییل برای بحران سازی با تکفیر و قومیت تالش , همچنین انسجام یابی بهاییان و گروههای تبشیری مسیحیت  )
5-    افزایش پدیده‌هایی مانند قاچاق مواد مخدر و انسان به واسطه استان مرزی بودن 
6-    حضور و بروز گروه‌های قومی بزرگ در استان ,  گیلان را مستعد تکثرگرایی قرار خواهد داد و درگیری‌های قومی افزایش می‌یابد (در خصوص مسایل قومی و مذهبی نکته‌ای که باید مورد توجه جدی قرار بگیرد، توزیع و پراکنش فضایی قومیت‌ها و مذاهب استان در همجواری با کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق است که در صورت دخالت مکانیزم‌های چالش‌زا، مشکلاتی را در عرصه سیاسی به میان خواهد آورد) شورش و بی‌نظمی داخلی و هم‌چنین احتمال اقدامات خشونت‌آمیز یا مخرب با حمایت عوامل خارجی یا کشورهای دشمن رخ خواهد داد ( بصورت اختصاصی سازمان اطلاعات آذربایجان بر روی این پروژه به نیابت از اسراییل سرمایه گذاری کرده است ) 
7-    تحرک جمعی سریع. رشد انتشار فناوری اطلاعات و ارتباطات در جوامع موردنظر که به سرعت تشکیل می‌شوند، این جوامع را قادر خواهند ساخت که شمار زیادی از افراد را به سرعت و به صورت هماهنگ بسیج کنند. تحرک و بسیج سریع‌جمعیت‌های سریع ممکن است توسط کشورها متخاصم صورت گیرد. ممکن است این بسیج سریع شامل جوامع پراکنده در مرزهای بین‌المللی باشد و نیروهای امنیتی را درانطباق با این چابکی بالقوه و توانایی ایجاد تمرکز، به چالش بطلبد.
8-    تغییر در جو و آب‌وهوا , به زیر آب رفتن بسیاری ازنواحی ساحلی، تغییر در گیاهان و حیات‌وحش گیلان ، افزایش احتمال وقوع بلایای طبیعی, کاهش  تولید محصولات کشاورزی خصوصا برنج  ,کمبود منابع آب سالم , شیوع بیماری موجب ایجاد رکود، ترس و کاهش بهره‌گیری از سرمایه‌های انسانی می‌‌شود تجربه کرونا تجربه بسیار بدی بود که نا توانی ساختار و سازمان بهداشتی گیلان را عیان کرد 
9-    ناکامی در توسعه, ناکامی بعضی مناطق در حفظ پیشرفت روند توسعه موجب بروز ریسک‌های بی‌ثباتی خواهد شد شکاف شرق و غرب گیلان و فعال سازی گسل های رقابتی هم بی تاثیر نیست 
10-    سرانجام اینکه، عدم تعادل در توزیع مواهب ناشی از توسعه یکی از تهدیدهای اساسی در بخش اجتماعی و فرهنگی گیلان است به گونه‌ای مقایسه نتایج شاخص منزلت اجتماعی (به عنوان شاخص بیانگر خروجی اقدامات توسعه‌ای در سطح استان) و برخی از شاخص‌های مهم همچون شاخص کلی آسیب‌های اجتماعی استان، شاخص کلی سرمایه اجتماعی استان، میزان تمایل به مهاجرت و ... گویای انطباق نسبی بین این شاخص‌ها است. به بیان دیگر، هر جا منزلت اجتماعی پایین‌تر است و به عبارت دیگر ساکنان استان به میزان کمتری از مواهب توسعه برخوردار شده‌اند به صورت نسبی افزایش شاخص‌های سلبی (آسیب‌ها و مسائل اجتماعی) و کاهش شاخص‌های ایجابی (اعتماد، مشارکت، تعلق مکانی و ...) سرمایه اجتماعی را در سطح استان شاهد هستیم.

۰ نظر ۳۰ دی ۰۰ ، ۲۳:۴۸
محمد پور خوش سعادت